پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۷

عدد بِده یا 1+5

آقا ما از بچه گی از ریاضی بَدمون میومد،هیچ وقت نفهمیدم این چیزا به چه دردی میخوره!،اصلا ازشون سر در نمی اوردم،حالا هم که بزرگ شدیم و سرمون به زندگی گرمه باز این ریاضی ولمون نمی کنه!..اصلا این روزا هر جا میری صحبت از ریاضیه!...اخبار این ور میگه 1+6،اخبار اون ور میگه 1+5،یکی میگه 1+7،یکی دیگه میگه 1-7،یکی میگه گروه هشت،یکی میگه 1+1،عرب ها میگن 1+9،چینی ها میگن فقط 1،یکی نیست به ما بگه اینجا چه خبره؟

سیاست زدایی در فوتبال

در پیِ واگذاری امتیاز باشگاههای فوتبال تهران به شهرستانها برخی از صاحب نظران باز هم اقدام به منفی بافی و نواختن ساز مخالف کردند!.این افرادِ قلیل که تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد(چیزی در حدود هفتاد میلیون نفر) گفتند که با اینکار فوتبال ما نابود میشود و به جهل سال قبل برمی گردد!...آخه یکی نیست به اینها بگه برادرِ من مگه بَده که فوتبال ما به چهل سال قبل برگرده؟..اصلا می دونید که چهل سال قبل،ما چندین و چند جامِ مختلف از سطح آسیا و غیره به کلکسیون اِفتخاراتمان آوردیم؟،حالا بَده که ما دوباره به چهل سال قبل برگردیم و همان افتخارات را تکرار کنیم؟..تازه در ثانی،شما که دیدید آقای کفاشیان فرمودند بنده هم با این نقل و انتقالات مخالف هستم ولی کاری از دست من ساخته نیست.،دیگه چرا گیر میدی؟..حتما باید آقای مهندس علی آبادی شخصا بروند پشتِ تریبون و مواضع خودشون را رسما اعلام کنند؟این بنده خدا فقط چهل درصد از اوقاتشونو به فوتبال اختصاص داده،نباید بیشتر توقع داشته باشید!...اصلا ما رییس فدراسیون می خواهیم چی کار؟یا کلا فوتبال می خوایم چی کار؟،بذارید این تیمهای تهرانی برن شهرستان یه آب و هوایی عوض کنن حالشون بیاد سر جاش!..این طوری هم از ترافیک پایتخت کاسته میشه و هم شهرستانیهای عزیز می تونن اتوبوس بترکونن!...کلا این اَمر،امریست نکو!..گفتم نِکو،یادِ مجید نامجو مطلق و ابراهیم مَطَر افتادم!..توی این بازی دوستانۀ آخری،این دو نفر بد جوری رو اعصابِ تماشاگران بودند،به طوری که صدای آقای مهندس علی آبادی رو هم در آوردن!...به نظر بنده باید مهندس بیشتر واردِ عمل بِشوند(اون عمل نه،این عمل)!!..در کُل به تمام خانواده های دل نگرانی که دلواپس این هستند که خدایی نکرده فرزندانشان به سمتِ فوتبال کشیده شوند امیدواری میدهیم که نگرانی به خود راه ندهند،تا چند وقتِ دیگر صورت مساله پاک خواهد شد و فوتبال ما نابود میشود!.این عزیزان یادشان باشد که به فرزندانشان گوشزد کنند که وارد دو مقوله نشوند،یکی سیاست و دیگری فوتبال!!...

چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۷

کامنت بذار

برخی از دوستان از طریق اس ام اس(نمی دونی اس ام اس چیه؟،همون پیامکِ دیگه!)و تلفن،از نوشته ها و اراجیفِ بنده تشکر و انتقاد کردند!.یکی نیست بگه آخه آدمِ عاقل! به جای پیامک و دورگو(تلفن دیگه!) چرا کامنت نمی ذاری؟بی سواد!،به خدا چشم امید من به کامنت های شماست!،شما کامنت بذار توش فحش بده،حرفِ رکیک بزن،انتقاد کن!،پیشنهاد کن،دستور پختِ نیمرو رو بگو!،اصلا هیچی ننویس،خالی بفرست،فقط بِذار!(کامنتو میگم تابلو!)،در کُتُبِ مقدس هم آمده که جوابِ سلام و نامه واس ام اس و وب نوشت واجب است!،شما یک لحظه تصور کن اگر پیامبران به پیامک های خدا پاسخ نمی دادند و دلیوری نمیکردند که مردم تو جاهلیت میموندن!...من نمی خوام التماس کنم،ولی جون مادرت کامنت بذار!...بله این دوستان از فونت های نوشته ها(مگه فونتِ دیگه ای هم داریم؟!) انتقاد کرده بودند که نا خواناست و به سختی خوانده میشه.باید خدمتِ این دسته از دوستان همیشه شاکی و ناراضی از زمونه عرض کنم که مگه بَده؟،من می خوام شما روا برای روزها و شرایط سخت تربیت کنم!،تازه قرار بود که نوشته هامو با کیبوردِ پوستِ پیاز کاری شده بنویسم تا هرکسی نتونه متون رو بخونه و مجبور بشید برای خواندنِ مطالب،مانیتورتونو بگیرید رو آتیش تا نوشته ها ظاهر بشن،این طوری منم امنیتِ جانی بیشتری داشتم،ولی چون بنده تابع نظراتِ جمع هستم نظراتِ این دوستان رو به دیدۀ منّت گرفته و وبلاگمو کن فیکون کردم (درست بخون بی ادب!)...انشاءالله مورد قبول جمیع مخاطبین قرار گیرد(واقعا فارسی شکر است!!!)

غرق در مردابیم

غَرق در مُردابیم
غرق در مدفوع ها..
در لجن می غلتیم
مثل خوکان،غوکان..
از سر و روهامان
کِرم،آویزان است..
اندرونهامان نیز
مملو از انگلها..
سر خوشیم و بد مست،
از عَفَن خواریها..
رنگِ چشمهامان
سبزِ گندابی ست..
روحهامان نیز،
روحِ آدمها نیست..
غرق در مردابیم..
غرقه در اجساد..
بینِ این اجساد،
دیده ام من بارها،
خود را،همه را..
کامهامان ناکام،
بوی گند می دهند..
زخمهامان ناسور،
کرمهایش ناجور..
نافهامان چرکین،
حرفهامان پُر کین..
زیرِ دندانهامان
مالامال از سرگین...
غرق در مردابیم...
غرق در اسپرم ها..
بینِ اجسادِ جنین ها،
سِقط کردیم خداهامان را!...
و پُر از وسوسه کردیم،
مغزهامان را...
غرق در مردابیم...
غرق در آدمها!!.........

سوزنبان وکبک

سوزن بان،
علامتش را داد...
صدای جیغ ِ بنفش ِ سوتِ قطار،
گوش ها را خراشید...
منظرۀ ایستگاه،با تمامِ طول ِ مسیر،
تفاوتی شگرف داشت...
از صدایی،فریادی برخاست؛
ایستگاهِ آخر،ایستگاهِ آخر!...
همه پیاده شدند،جز کبک،
که به دنبال ِ برف،برای فرار از صدای
سوت و سوزن بان و
نور ِ ایستگاه وغوغای مردم بود!..
قطار پس از لَختی،رحیل ِ سفر را نواخت،
سوت دوباره جیغ ِ بنفش ِ کَر کننده اش را تکرار کرد،
تصویر زیبای ایستگاه،پنجره های قاب مانندِ قطار را
یکی پس از دیگری،به آرامی طی می کرد..
و کبک
همچنان پی ِ برف در کوپه ها می گشت،
تا از صدا و نور،بگریزد!..
قطار در مسیری واهی،به سمتِ افق پیش می رفت..
اثری از سوزنبان نبود،
سوت،سکوتی کَر کننده داشت،انگار تا سالها نمی خواست جیغ بکشد،
منظرۀ زیبای ایستگاه،جایش را به بیابانی برهوت داده بود،...
و کبک،
وحشتزده از این سکوت،
پی ِ برف می گشت!..
قطار،پیر بود و فرسوده،
مسیرش به سمتِ قبرستان ِ قطارها در کویرِ لوت بود...
کبک ِ از ایستگاه جا مانده،پی ِ برف،آسیمه بود...
ای کاش صداها را می شنید،
ای کاش نورها را می دید...
این افکار، کبک را می ترساند،
پس در واگن ها، پی ِ برف می دوید...
قطار،بدون ِ سوت و سوزنبان،
به قبرستان رسید و مُرد...
کبک چاره ای جز پیاده شدن نداشت،
دیگر برف نمی خواست،...
فرصت می خواست،...
اما......
چشمان ِ بی رمق و خسته اش را به سختی گشود......
آخرین تصویری که دید،این بود؛...
یک کفتار
و یک لاشخور
بر سر ِ او،
با هم می جنگیدند!!!...............................

عکس،ماچ،اعدام!!

مجازاتِ اِعدام برای وب لاگ نویس های مخلّ امنیت روانی تصویب شد!بالاخره این هم یک راه برای تنظیم جمعیت است ،بیخیال بریم سر اصل مطلب و کارِ خودمون،...جونم براتون بگه که طبق اظهاراتِ به دور از منیّتِ رییس جمهورِ مهرورزمان که فرمودند"فرمانده اِشغالگران در عراق،با من عکس انداخت و به من گفت ما طرفِ شما هستیم و شما را دوست داریم!"،پیشبینی میشود که اگرآمریکا بلاهت کرد و با اینکه احتمالِ حمله به ایران در حدِّ صفر است و اصلا کلا آمریکا سگِ کی باشد که بخواهد توی باطلاقِ ایران گیر کند و با موشکهای پیشرفتۀ زمین به هوا و زمین به زمین و هوا به هوا و هوا به زمین و زمین تو زمین و زمین رو هوا و شهر پیما و کشور پیما و قاره پیما و سیاره پیما و کهکشان پیما و زمین پیما وهوا پیما و ما سربازانِ جان بر کَف،روبه رو شود،حمله کرد(خدا به سر شاهدِ که قصدِ اِخلال در امنیتِ روانی جامعه را ندارم و فقط صِرفا این احتمال برای نوشتن این مطلب در نظر گرفته شده و هیچ ارزش دیگری ندارد!!)....چی داشتم میگفتم؟!..اصلا حواس برام نمونده ها!...این قانون های جدید که حواس برای آدم نمی ذاره که آخه!!....آهان!..یادم اومد،داشتم میگفتم که اگر آمریکا به ما حمله کرد(آقا به خدا این فقط یک دست آویزِ چرت و سخیفِ که برای سرِهم بندی این نوشته در نظر گرفته شده!،شما رو به خدا یه کم اختیارِ روانِتون رو داشته باشید تا امنیتش مختل نشه آخه!،به خدا من جوونم و هزار تا آرزو دارم!)...کجا بودم؟!..پاک روانم به هم ریخته ها!...یادم اومد،عرض میکردم که اگر یک زمانی این آمریکایی های الدنگ،خَر شدند و حمله کردند(اَی بابا!،سَرَم و میکوبم به دیوارا!،آخه چرا میلرزی بی جنبه؟ناخونتو نجو ترسو!،دیگه داری دیوونم میکنی!،آخه چرا با یه پِخ امنیتِ روانیت مختل میشه؟پاشو!..پاشو یه آب به دست و صورتت بزن حالِت بیاد سرجاش!....بهتری؟ادامه بدم؟)...اوکِی!..بنده عارض بودم که اگر این آمریکای جهان خوار،یه موقعی خریّت کرد چون خیلی خره! و به کشور مقتدرِ ما حمله کرد،..(آقا به جون مادرم این فقط یه حدسِ بی پایه و اوهامیه،چرا کَف بالا اوردی،اِ،اِ،این چرا غش کرد؟،آقا یکی یه لیوان آب قند بیاره!،داره از دست میره!بادش بزنید!،...خوبه،خوبه،بهتر شد،هوش اومد!..عزیزم بهتری؟من که هنوز چیزی نگفتم!،چرا میریزی به هم؟دوست داری منو اعدام کنن؟به موت قسم اینا همش دری وری بود تا شما بخندی،نمیدونستم اینقدر حساسی!،یکم خودتو کنترل کن!،منو به باد میدی ها!،خوب تو که جنبه نداری غلط میکنی کانِکت می شی!،اگه یه بار دیگه گَند بزنی به اعصابم میزنم دهنتو پُرِ خون میکنم!،..)...اوووف...!..اصلا موضوعمون چی بود؟!..آهان..قضیه از این قرار بود که اگه این اتفاق بیافتد،...کدوم اتفاق؟!یعنی چی کدوم اتفاق؟چرا گیج میزنی؟احتمال حملۀ آمریکای کثیفِ بی شرفِ عوضی و (...) (...)و بی شعور رو به ایران قوّی و مستحکم و هسته ای و اتمی و مهدِ شیران و رستم پرور و با حال و مهدِ دموکراسی و اِندِ مرام و اِندِ معرفت رو میگم،...چرا قرمز شدی تو؟داری دیوونم میکنی!،تو دهنِ منو سرویس کردی،اعصابمو ریختی بهم!،میزنم فکّتو میارم پایین تا اینقدر با آیندۀ من بازی نکنی،من نمی خوام اعدام شم!،می فهمی؟..اصلا من گه خوردم،غلط کردم،نفهمیدم،آمریکا گه میخوره حمله کنه،اصلا امکان نداره،مگه ندیدید رییس جمهورمون چی گفته؟،باهاشون عکس انداخته،دیگه چی بهتر از این؟،اونا هم که گفتن به رییس جمهور و ملت ایران ارادت دارن!،همدیگرو ماچ هم کردن حتما!،تو مناسبتهای مختلف هم،به همدیگه کادو میدن مثل ولنتاین و تنکس گیوینگ و هالووین و چهارشنبه سوری و نوروز و دهه فجر و اصلا هر روز و هر ساعت!،اگر هم به ایران بیان حتما بابتِ دید و بازدید و ماچ و بوسه میان!،اصلا هم قرار نیست روی سرمون موشکهایی بریزن که روی کلاهکش عکس قلب داره یا تیرهایی شلیک کنن که روی پوکه اش نوشته شده ای لاو یو!،...بی خیال!...من زیاد وِر میزنم!،شما فقط قول بده که حواست به امنیت روانی خودت باشه تا اینقدر سریع به هم نریزه!،همه چیز روبه راهِ،کلا همه چیز در امن وامان است،بذارمنم زندگیمو بکنم!...آخی تموم شد بالاخره!،داشتم سنگ کوب میکردم!،این وب لاگ نویسی اعصاب معصاب برام نذاشته!!!!

سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۷

كجا ميري؟آدرسو درست اومدي!!

چيه؟چرا اينجوري نيگا مبكني؟به ما نمياد كه از يك روحِ لطيف بهره برده باشيم؟به ما نمياد شعر بسراييم؟..حتما كه نبايد بذله گويي كنم و جوك بگم!..از اين به بعد هم مطلبِ طنز دارم هم شعر هم مينيمال!..تازه آگهي هم قبول ميكنم!!..اصلا همه كار ميكنم!،حوض ميكشم،جارو ميكشم،نقاشي ميكشم،دستمال ميكشم،كلا ميكشم!!،ولي اوني كه تو داري بهش فكر ميكني رو نميكشم بي ادب!!

پايان درد

ناله هایی بودیم،
همه در حنجره سرد..
دردهایی دیدیم،
همه در دامن زرد...
گریه هایی پر سوز،
همه در چشم یه مرد...
من سرشکانم را،
زیر سجاده نهان می کردم
در پس آینه ها،
عشق را می کشتم...
ولی آن روز رسید،
که دگر نالهء شبگیر نکردم،
و تو را
در وسط قلب سراپا عاشق،
نگران می دیدم...
و تو از پاکی و عشق،
به چه می مانستی،
من ندانم که،
خدا می داند،
که پری ها
چیستند و که اند...

اندر كراماتِ دوستِ ما

آقا!،ما يك دوستي داريم كه خيلي پسر خوبيه(به خدا پسره!)،اين بنده خدا مطلب مي نويسه براي يه جاهايي!،يه مدت رفت تو روزنامه شرق،شرق تعطيل شد.رفت روزنامه هم ميهن،هم ميهن لغو امتياز شد!،اين اواخر هم رفت تو روزنامه تهران امروز،تا پاشو گذاشت تو اين روزنامه،بستنش!..كلا اين بنده خدا خيلي قدم خيره!..حالا چرا از اين بيچاره گفتم؟!،الان عرض ميكنم.بنده پيشنهاد ميكنم به آقاي صفارهرندي عزيز! كه از وجود يه همچين موجودِ فرهنگساز و خوش قدمي كه پا به هرجا ميذاره،ايشان رو شاد ميسازه!،استفاده بهينه كرده و اين بدبخت و به استخدامِ خودش در بياره و در ركابِ خودش خفظش كنه!،تا هروقت خواست جايي يا روزنامه اي يا بد خواهي را سركوب كنه،اين رفيقِ مارو بفرسته تا مجبور نباشند دليل يا برهاني به مردم ارايه كنند،اين جوري خودبه خود همه چيز رو قدوم پربركتِ اين دوستِ ما دايورت ميشه!

روز پدر

زن،خوشحال و خندان است و مَرد،خسته و آویزان،پس از یک روز کاری،کند میلادِ نور را متر.
میخِ کفشش میزند پایش،عرق سوز گشته لایش!،و می خارد یه جایش!!،و دستان و دندان و کمر،بند است با بَگ ها!
عرق میریزدش شرشر،ندارد نای غرغر،نه!،ندارد حق غرغر.
گرانی،دهانش را [...]!،گشنه و تشنه،زخم در معده،دبلیوسی مملو گشته در روده،
غذایی نیست،شامی نیست،کوفتی نیست،زهرماری نیست در خانه!،مگه فست فود چشه؟!،زن میگه بَده!،فقط نایب یا اس اف سی!!
به هر حال روز زن (یا مرد!) اینگونه است بر ما!،پس اندازها شود پَرپَر،و باسن ها شود پُر درد و بوی گربه مُرده میدهد تویش!
سپوخته گشته است کلا!،....راست گفتند حکیمان که اینجا هر روز روز زن است!،حتی روز پدر!!!!

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷

بسته

بستهء پیشنهادی-تشویقی اروپا که توسط پیک موتوری(سولانا) به ایران رسیده بود توسط دولتمردان در حال بررسی است.طبق نظر کارشناسان،این بسته خیلی خوب بسته شده و درب آن نیز به سختی بسته شده به طوری که کارشناسان با انواع کلیدها،در بازکن ها،ارّه برقی،متّه،مغار و اسکنه،دیلم،دینامیت و در آخر با یک بمبچۀ اتمی موفق به گشودن آن شدند.طبق گفتۀ داخلینِ اَمر،این بسته یک بستۀ تشویقی بوده که داخل آن یک کارتِ 10 آفرین و یک کارتِ صد آفرین مزیّن به تمثال سربازان قوی هیکل آمریکایی بوده که به طرز تشویق آمیزی به بیننده لبخند میزنند.لازم به ذکر است که این کارت ها موزیکال بوده و به محض باز کردن آنها،صدای تیر و تانک همراه با قهقهۀ تشویق آمیزِ سربازان آمریکایی از خودشان در میکنند.در همین راستا،کشورهای اروپایی اضافه کردند که اگر ایران این بستۀ پیشنهادی را قبول کند،سِریِ بعدی بستۀ تشویقی بهتری شامل کارت هزار آفرین و یک جامدادیِ موزیکال با صدای جنیفر لوپز برایش ارسال می شود،در غیر این صورت......اِی بابا!،بازم که این کیبورد خراب شد...!!!!

شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۷

رضا عنایتی و پاپاراتزی ها!

بلا خره پس از مدتها چشم انتظاری و دندان روی جگر گذاشتن و روی تخم نشستن(چیه؟منظورم کنایه از پرندهاست) و ناخن جویدن و به کار بردن فرمول صبر ایوب و در کل همون چشم انتظاری و صبر جمیل،آلبوم رضا عنایتی به بازار آمد!!خب چیه؟چرا قیافتو اینجوری می کنی؟نکنه آبلیمو خوردی؟هان؟!نه!پس به خاطر این خبر صورتت رفت تو حالت پلاسمولیز!..ای بی فرهنگ!..مگه رضا عنایتی چشه؟..قیافه نداره که داره!..چی؟!نداره؟..الان میفهمی که راست میگم!..ببین عزیزم،شما خواننده های اون ور آبو نگاه کن!،همشون با اینکه خوشگل هستندولی تو عکس هایی که می گیرند خودشونو زشت میکنن یا مثلا صورتشونو رنگ میکنن تا وحشتناک بشن مثل مرلین منسن و غیره،یا مثلا میمیک صورتشونو عوض میکنن،با دست کلشونو فشار میدن یا خودشونو باد میکنن و یا دهانشونو اندازه تونل رسالت باز میکنن تا یک قیافه اگزجره داشته باشن.حالا با این اوصاف بدِ ما یک خواننده ای داریم که بدون این جنگولک بازی ها قیافش از همه اونها وحشتناکتر..آِ..ببخشید،..اگزجره تر و هنری تره؟!..در ثانی صداشم که خوبه!..چی میگی تو دوباره؟چرا بَده آخه؟خوبه به خدا!..اگر هم بَده اشکال از کامپیوتره،شاید هم سینتی سایزرش خراب بوده خب،چرا خُرده میگیری!..تازه خیلی از هنرمندا هستند که تا معروف میشن میرن سمتِ اعتیاد تا قیافشون تابلو بشه و شبیه زجر کشیده ها بشن و یا صداشون بَم بشه.حالا شما بگو این بَده که این رضا عنایتی قیافش بدون اینکه عملی باشه(از هر لحاظ)با عملی ها(از هر لحاظ!)مو نمیزنه!(از کدام لحاظ؟!)...در نهایت انتشار آلبوم موسیقی این عزیز هنرمندِ فوتبالیست را به تمامی اقشار تبریک عرض نموده و به پدران و مادرانی که مدتی است دچار کمبودِ لولو و هیولا برای ایجادِ ارعاب در کودکان دلبندشان شده اند(چیه دوباره؟حالا شما فکر کن لولو کمه خب!!!) توصیه میشود که این مورد را هم تست بزنند!!،هرکی برده راضی بوده!.تا یادم نرفته بگم که اسم آلبوم رضا هست:"همه چیم تو"،یعنی همه چیزم تو هستی!..در این آلبوم آهنگ هایی در سبک های رپ،پاپ،راک،آلترناتیو راک،هیپ هاپ،متال،هِوی متال،راک اند رول،تکلمه،جاز،ترنس،سنتی،دشتی،شش و هشت، دوپس دوپس و دیش دیش وجود داره که همگی با آهنگ سازی مهرداد میناوند و تهیه کنندهگی سیاوش اکبرپور سرهم شده!..احتمالا اشعار و ترانه های این آلبوم هم کار علی پروین و قلعه نویی و اکبر میثاقیان باشن که البته اطلاع دقیق و موثقی در این مورد نیست!..با خبر شدیم که پس از انتشار آلبوم رضا عنایتی،سیلِ پیشنهادهایی از طرف خواننده های خارجی به او روانه شده که بیا با هم دو صدایی و بلکه هم چند صدایی بخونیم!،که از این میان شانس مدونا،آناستازیا،پینک،متالیکا،گروه تفنگها و رزها،مرلین منسن،خالد،شهاب تیام،نیما و سوزان روشن از همه بیشتره!..در آخر مطلب هم بگم که اینقدر نگید که این بابا هنرمند نیست و بهتره بره فوتبالشو بازی کنه!..به تجربه ثابت شده که خواننده هایی که اسمشون زضاست خیلی موفق میشن،مانندِ:رضا صادقی،رضا رویگری،رضایا،رضا مارتین،رضا ایگلسیاس،رضا جکسون و رضا لنون!،حالا دیدید که چه اعجوبه ای در دنیای موسیقی متولد شده!..به عنوان حسن ختام،یکی از ترانه های احتمالی این آلبوم را در اینجا درج میکنیم:(شروع ترانه با صدای جاز و ترومپت و ساز دهنی و زنبورک و پیانو)....گروه کر:او...او...او...او ---رضا:با صدای بم به سبک پاواروتی:تووووووووووپ تااااااااااانک فشششششفششششششه(صدا اوج میگیره)..گروه کر تکرار میکنه...رضا با لحنی ملایم و صدایی زیر به سبک محمد اصفهانی!:داورِ ما حتما دقت خواهد کرد!!...... ما همچنان منتظر آلبوم های عزیزان مستعدی همچون کریم باقری و حسین کعبی و حمید استیلی و از همه مهمترعلی اکبر استاد اسدی و غیرو هستیم تا از چشمه هنر این گرانمایگان جان سیراب شویم!..تا بعدی

جمعه، تیر ۲۱، ۱۳۸۷

قبور!

در راستای افاضاتِ دبیرِ کل نیروهای مسلح که فرمودند 300000 قبر برای متجاوزین حفر خواهیم کرد"، و نیز در پِیِ پُر شدنِ قبرستانهای تهران و تورم قیمتِ زمین و قبر،به آن دسته از عزیزانی که در شُرُفِ مرگ هستند و یا جنازه های عزیزانشان روی دستشان مانده پیشنهاد میشود که با هم متحد شوند و در همان جایی که هستند اقدام به تجاوزگری کرده و کلا متجاوز شوند!،این عزیزان توجه داشته باشند که تعدادشان بیشتر از 600000 نفر نشود(به احتسابِ اینکه قبرها 2طبقه هستند حتما)،در غیرِ این صورت مرده هاتون رو زمین میمونه!...این اقدامِ تجاوزیسم،2 حالت داره:یا طبقِ صحبتهای جنابِ فرمانده همهء متجاوزین کشته گشته و در قبرهای از پیش تعیین شده و رایگان قرار خواهند گرفت و یا این اقدامِ آنهاباعثِ ظهورِ یک انقلابِ جدید خواهد شد که در این صورت وقتی مردگانِ 20 سالِ پیش نیز از گور بیرون میزنند تا شاهدِ ماجرا باشند،آن عزیزانی که مشکِلِ جا داشتند به سرعت جای آنها را بگیرند و خودشان را به خواب بزنند

شعارهای انتخاباتی

در پیِ استفادهء برخی از احزاب از ابیاتِ ترانه های جوان پسند(مثل شعارِ "همراه شو عزیز" برای اصلاح طلبان)،شعارهای زیر برای سایر احزاب پیشنهاد میشود: 1-حزب اصول گرای افراطی:"زلف بر باد مده"......2-حزب اصول گرای میانه:"وقتی صفای باطن میخندونتت"...3-حزب اصول گرای اصلاح طلب نما:"مِی مخور با همه کس" یا دولتِ شرمنده از آنِ ما"...4-حزب اصلاح طلبِ افراطی:"هِی سکسی لِیدی!"...5-حزب اصلاح طلب میانه:"امشب،امشب،تو در راه،عمرِ جدایی کوتاه"...6-حزبِ مشارکت:"پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت!"...7-حزب اعتماد ملی:"مشکوکم،مشکوکم به تو!"...8-حزب چکاد آزاد اندیشان:"وقتی نماز به اتمام میرسه،حالا نوبتِ سلام میرسه!"...9-حزب مجاهدین:"وقتی شرافت به انجام میرسه،حالا نوبتِ حمام میرسه!"...10-حزبِ مستقل:"کوکویِ 2شب مانده از آنِ ما"11-حزب مردم( ما):"عشقِ 15 سانتی از آنِ ما"...12-حزبِ [...]!:"هستی از ما آلت خورده!!"

نخستین درود

  • بالاخره پس از مدتها تنبلی وفراخی نشیمنگاه (!) تونستم وب لاگمو افتتاح کنم.نمی دونم باید بابتش به خودم تبریک بگم یا تسلیت،هرچی باشه اینجا ایرانه.در هر صورت در این وب لاگ یک سری اراجیف و افاضات و مطالب طنز از بنده ریزانده خواهد شد،که امیدوارم به ذائقه مخاطب خوش بیاد.(به به!،چه فارسی سلیسی!).در ضمن نوشتارهای آغازین از آرشیو بنده که همانا موبایلم میباشد در اینجا درج میشود ،که شاید برای برخی از دوستان تکراری باشه!..(آخه من قبلا نوشته هامو اس ام اس میزدم که به لطف افزایش نرخ پیامک دیگه این کارو نمیکنم.)

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!