برادرجان تفنگفت را به من بسپار كه من حال ميكنم با اين صداي تير ناهنجار من و اصغر ترقه همچنان در كوچه و بازار تير خواهيم انداخت... ... ذهنمون نزديك بوده ها،الله اكبر من هم ميخواستم چنين پستي بزنم،البته خواهم زد،نگي نگفتيا...!
اگه تونستین بیخیال دولا شدن و خم شدن و قزوین و این جور چیزا بشین ، یه ذره هم به اون تانکی فکر کنین که این برادر قراره باهاش در روز قدس از متظاهران* پذیرایی کنه
*متظاهران:(به ضم میم و فتح ت) تظاهرات کنندگان ، کسانی که تظاهر می کنند ، کسانی که فکر می کنند دارند کاری می کنند ، یه عده که یه عده دیگه سر کارشون گذاشتن.
سلام. عالی. برادر جان ما با این پستهای شما بسیار حال می کنیم. پست قبلی به من ثابت کرد که حتی یک طرح تکراری را چقدر می توان با مضامین نو جذاب و پرکشش کرد.
جالب این که شجریان سی سال پیش تصنیفی خواند که اشاره ای به حمایل کردن تفنگ ها داشت و حالا زمین گذاشتن آن . همین کافی ست که ثابت کند شجریان چطور با مردم پیش آمد تا رسید به این جا . این پیر آواز ایران با صدای آسمانی اش.
تمام پستهاتون ر و خوندم!!!می شه گفت تنها وبلاگی بود که همه پستاش رو خوندم!!!اطلاعات زیادی دارید!!!تو اشپزی هم که بعععععععععله؟اره جناب؟خوشم میاد که رو سفیدمون کردید(:اگه اجازه بدید خوشحال می شم لینکتون کنم؟!
خیلی ممنون که مشرف فرمودید!راستی منم اواسط تیر ماه داشتم د لاست را نگاه می کردم(یه بار فکر نکنیدما ماهواره داریما!ما هم like u از اینترنت با سرعت 25kb تماشا می کردیم!! )که ناگاه برنامه را قطع نمودندو ما رو در خماری گذاشتند!تا اینکه جدیدا دیدم دوباره گذاشتنش!!(سری قبل که کانکت شده بودم!!)
سلام آمیب جان. تمام مطالب وبلاگتو از بالا تا پایین خوندم. خیلی جالب و زیبا بود. لذت وافری بردم. مردی که زنش دپرس شد و طنز زورکی رو اساسی حالشو بردم. بقیه هم زیبا ولی تلخ بود. من مجله ی چلچراغ رو می خونم ولی اثری از اسم شما ندیدم. قضیه چطوره؟ در ضمن شما رو هم با اسم اصلیتون لینک کردم. اگه می خواین با اسم دیگه ای لینک کنم خبر بدین.
۴۲ نظر:
دقیقا چقدر خم شود تا سوییچ را بردارد قبل از آنکه لنگش به هوا برود؟
قزوین دوستت داریم.
كوتاه و جالب
میثم اللهداد like this
ببه...
کاش ادمه اش را هم نوشته بودی داشت کمکم جالب میشد!
تا همین جایش هم خیلی جالب بود
برادرجان
تفنگفت را به من بسپار
كه من حال ميكنم با اين صداي تير ناهنجار
من و اصغر ترقه همچنان در كوچه و بازار
تير خواهيم انداخت...
...
ذهنمون نزديك بوده ها،الله اكبر
من هم ميخواستم چنين پستي بزنم،البته خواهم زد،نگي نگفتيا...!
بله دقیقا اصل واقعیت اینه ولی میترسم به جای تانک این احمق ها دکمه بمب اتمی رو بزنن
Nice & Sharp
بعد مدت ها این نوشتت بدلم نشست
هه! باحال بود
جالب بود ....
خیلی با حال بود...
che hesse badi dasht
مثلن نمیشه تفنگم دستم باشه بعد سوییچم بردارم؟
-در جوابِ مايكرافت:
هرچقدر كه كَرَمِشه ديگه!!
-در جواب آرش فرهنگ پژوه:
ادامه اش خيلي جيغه ديگه
-در جواب محمد فكري:
خدا كند كه براي اين نزديكي ذهن برامون حرف در نيارن!!
-در جواب super MARIO:
يه دولا شدن كه اين همه ترس نداره!..در ضمن با يه دست نميشه تانك روند!
اول شلواری از جنس آهن بپوش بعد خم شو
اگه تونستین بیخیال دولا شدن و خم شدن و قزوین و این جور چیزا بشین ، یه ذره هم به اون تانکی فکر کنین که این برادر قراره باهاش در روز قدس از متظاهران* پذیرایی کنه
*متظاهران:(به ضم میم و فتح ت) تظاهرات کنندگان ، کسانی که تظاهر می کنند ، کسانی که فکر می کنند دارند کاری می کنند ، یه عده که یه عده دیگه سر کارشون گذاشتن.
سلام. عالی. برادر جان ما با این پستهای شما بسیار حال می کنیم. پست قبلی به من ثابت کرد که حتی یک طرح تکراری را چقدر می توان با مضامین نو جذاب و پرکشش کرد.
محظوظ شدیم
خوشم می اید که می دانید باید منتظر چی باشید!
احیانا این چند روزه قزوین تشریف نداشتی؟ نقشه های قزوینی رو ادم پیاده می کنی برادر!!!!!!!
شما در گذشته اشعار حماسی نمیگفتی احیانا؟!!!!!!!!!!
خم شدن خطرناکه درین آشفته بازار که سگ های لبنانی و فلسطینی ممکنه صاحابشونو نشناسن و کمی مورد عنایت قرارشون بدن
:))
چه ارتقای صلح جویانهای به به!!
آمیب جان واقعا لازم نبود بیای و مثلا جبران کامنت کنی...نوشته ات قشنگ بود کامن گذاشتم و واقعا از این توقع های مسخره نداشتم....
ایول 45 کروموزومی!خوشم اومد با اینکه 4 تا کروموزوم ناقابل از ماها کمتر دارید اما قدرت تجزیه و تحلیل و تخیل ودست قلم قویی داری!!خیلی پر زخم مینویسید
پر زخم!!!!! عجب تعبیر جالبی!
جالب این که شجریان سی سال پیش تصنیفی خواند که اشاره ای به حمایل کردن تفنگ ها داشت و حالا زمین گذاشتن آن . همین کافی ست که ثابت کند شجریان چطور با مردم پیش آمد تا رسید به این جا . این پیر آواز ایران با صدای آسمانی اش.
تمام پستهاتون ر و خوندم!!!می شه گفت تنها وبلاگی بود که همه پستاش رو خوندم!!!اطلاعات زیادی دارید!!!تو اشپزی هم که بعععععععععله؟اره جناب؟خوشم میاد که رو سفیدمون کردید(:اگه اجازه بدید خوشحال می شم لینکتون کنم؟!
سلاااااااام
چه خوب که گفتين سوييچ تانک و بردار فکر کردم بايد دستام و بالا بگيرم.مرسي از لطفتون
تصوير هم خوب بود با متن سنخيت داشت.همان جيغ كه فرمودين!!!!!!
-در جواب ثلج:
حق با شماست
-در جواب محبوبه ميم:
موافقم
-در جواب ليتيوم:
بايد بعضي اوقات ادب را هم رعايت كنم ديگه
-در جواب رها:
خواهش ميكنم
خیلی ممنون که مشرف فرمودید!راستی منم اواسط تیر ماه داشتم د لاست را نگاه می کردم(یه بار فکر نکنیدما ماهواره داریما!ما هم like u از اینترنت با سرعت 25kb تماشا می کردیم!! )که ناگاه برنامه را قطع نمودندو ما رو در خماری گذاشتند!تا اینکه جدیدا دیدم دوباره گذاشتنش!!(سری قبل که کانکت شده بودم!!)
و اینقدر تو دریای خشم مردم غوطهور شو تا غرق بشی!!!
خیلی سنجیده و باحال بود:)
احتياجي به خم شدن نداره
توي جيب هر كدومشون 5-6 تا هست
تانك نياوردند اما با ماشين از رومون رد شدن!
ميردهقان
آیا انجام این کار فقط مخصوص "برادر جان" می باشد؟؟؟D:D:
آیا انجام این کار فقط مخصوص "برادر جان" می باشد؟؟؟D:D:
سلام آمیب جان. تمام مطالب وبلاگتو از بالا تا پایین خوندم. خیلی جالب و زیبا بود. لذت وافری بردم. مردی که زنش دپرس شد و طنز زورکی رو اساسی حالشو بردم. بقیه هم زیبا ولی تلخ بود. من مجله ی چلچراغ رو می خونم ولی اثری از اسم شما ندیدم. قضیه چطوره؟ در ضمن شما رو هم با اسم اصلیتون لینک کردم. اگه می خواین با اسم دیگه ای لینک کنم خبر بدین.
رفیق هر چی پست بنویسی، این متن دیگه توی ذهن من مونده. خیلی موندگار شده خداییش.
خوب است
اگر هم سوییچ تانک جواب نداد، باز هم خم شو سوییچ تانک و زمین بذار و جاش سوییچ بمب افکن و بردار.
این طوری دیگه حتما جواب می ده!
الان دارم سعی می کنم که نظر بذارم :دی
اینم خیلی باحال بوذ. آفرین داره
ارسال یک نظر