يكی بود يكی نبود، يك روستايی بود كه هم بود هم نبود! اين روستاهه پر از شادی و شور بود و اسمش هم «دونقطهدی آباد» بود! اين روستا خيلی چيزها داشت و از لحاظ امكانات و اتصالات و احتمالات و اجتماعات و اختراعات و اكتشافات و بازيافتِ آَشغالات چيزی كم نداشت؛ اما از آنجايی كه مورخان بسيار افرادِ بيكار و بیعاری هستند و كاری بجز سياهنمايی ندارند پس مجبورند كه يك چيزهايی را نقل كنند ولی چون اين روستای «دونقطهدی آباد» از هر نظر كامل و روبهراه بود و فقط شورای دهداریاش پر از حاشيه بود مورخان فقط حول و حوش همين شورا قلمفرسايی نمودهاند. راويان اخبار اينگونه آوردهاند كه روزی شورای روستا تشكيل جلسه داده بود كه مشمرادخان كه مسئول آبدارخانه بود و خری داشت كه خيلی برو بود و مسئوليت اياب و ذهاب رياستِ شورا را عهدهدار بود با سينی چای و توپِ پُر وارد شورا شد و بنا كرد به داد و قال كه در مكتبخانه به پسرش مشق دادهاند كه انشايی پيرامون شورای روستا بنويسد و پسرش هم يقهی او را چسبيده كه شورا يعنیچه و او هم كه چون فقط آبدارچی است و نمیداند كه معنی شورا چيست در برابر پسرش خجل شده و دست به دامان اعضای شورا شده تا با خردجمعیشان انشای پسرش را به سرمنزل مقصود برسانند! آوردهاند كه شورا وارد شور شد و پس از دقايقی همفكری و رايزنی و مراجعه به لغتنامه و ديكشنری و 118 و اينها هركدام از اعضا به فراخور حالشان تعريفی از شورا ارائه دادند.
يكی گفت: شورا تشكيل شده است از دو كلمهی «شور» و «آ» كه اين «آ» قبلاً «ها» بوده كه به عبارتی میشده «شورها» يعنی «بانمكها»! ولی به مرور زمان «ه» از «آ» جدا شده و كلمهی «شورا» به وجود آمده كه میشود «بانمكا»! و در آخر نتيجه میگيريم كه شورا يعنی جايی كه افرادِ بانمك و گوگولیمگولی در آن مجتمع میشوند و تشكيل بلور میدهند!
يكی ديگر گفت: نخير! كلمهی شورا برگرفته از كلمهی تركيبی «شورآب» بوده كه به مرور زمان «ب» از آن جدا شده و شورا يعنی جايی كه آبش شور است و غير قابل آشاميدن و با آن فقط میتوان اتول و گاری و قاطر را شست!
ديگری گفت: ای آقا! اگر شورا همان شورآب باشد كه بايد از اين به بعد اعضا با مايو و دماغگير و حوله وارد آن شوند! شورا يعنی جايی كه در آن شور میگيرند و ترشی و خيارشور و كلمشور میاندازند!
ناقلان اينگونه نقل نمودهاند كه:
يكی گفت كه شورا همان مجلس است!
پر از اهل فن و پر از مخلص است
يكی گفت كه شورا يعنی چای و موز
سپس آب تنی توی استخر و حوض
يكی گفت كه شورا يعنی راندمان
و كانديد شدن بهر خدمت در آن!
يكی گفت كه شورا يعنی جای شور
تراكم، ترافيك، كمی حرفِ زور!
آوردهاند كه مشمرادخان تمام تعاريفِ ارائه شده را به پسرش منتقل نمود و فردايش پسرش را از مكتبخانه اخراج نمودند و سپس با وساطتِ ميرزا چمقلیخان دوباره او را ثبتنام نمودند و مبلغی نيز در جهت همياری به مكتبخانه از وی سلفيدند! مشمراد نيز پس از مراجعت به آبدارخانه با عصبانيت فرياد زد:
اوهووووی اصغر!
اون پايههای ترنهوايی رو بكش اونور!
. . . . .
ادامه دارد. . .
يكی گفت: شورا تشكيل شده است از دو كلمهی «شور» و «آ» كه اين «آ» قبلاً «ها» بوده كه به عبارتی میشده «شورها» يعنی «بانمكها»! ولی به مرور زمان «ه» از «آ» جدا شده و كلمهی «شورا» به وجود آمده كه میشود «بانمكا»! و در آخر نتيجه میگيريم كه شورا يعنی جايی كه افرادِ بانمك و گوگولیمگولی در آن مجتمع میشوند و تشكيل بلور میدهند!
يكی ديگر گفت: نخير! كلمهی شورا برگرفته از كلمهی تركيبی «شورآب» بوده كه به مرور زمان «ب» از آن جدا شده و شورا يعنی جايی كه آبش شور است و غير قابل آشاميدن و با آن فقط میتوان اتول و گاری و قاطر را شست!
ديگری گفت: ای آقا! اگر شورا همان شورآب باشد كه بايد از اين به بعد اعضا با مايو و دماغگير و حوله وارد آن شوند! شورا يعنی جايی كه در آن شور میگيرند و ترشی و خيارشور و كلمشور میاندازند!
ناقلان اينگونه نقل نمودهاند كه:
يكی گفت كه شورا همان مجلس است!
پر از اهل فن و پر از مخلص است
يكی گفت كه شورا يعنی چای و موز
سپس آب تنی توی استخر و حوض
يكی گفت كه شورا يعنی راندمان
و كانديد شدن بهر خدمت در آن!
يكی گفت كه شورا يعنی جای شور
تراكم، ترافيك، كمی حرفِ زور!
آوردهاند كه مشمرادخان تمام تعاريفِ ارائه شده را به پسرش منتقل نمود و فردايش پسرش را از مكتبخانه اخراج نمودند و سپس با وساطتِ ميرزا چمقلیخان دوباره او را ثبتنام نمودند و مبلغی نيز در جهت همياری به مكتبخانه از وی سلفيدند! مشمراد نيز پس از مراجعت به آبدارخانه با عصبانيت فرياد زد:
اوهووووی اصغر!
اون پايههای ترنهوايی رو بكش اونور!
. . . . .
ادامه دارد. . .
******
چاپیده شده در روزنامهی «فرهنگ آشتی» به تاریخ 6/2/89
------------------------------------------------
مینیمالی نوشتهام مربوط به پیلخیس شدن بلاگر که میتوانید در اینجا بخوانید:
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر