چهار سال میشود که این وبلاگ را راه انداختهام، در مدت سه سال اولش تمام سعیام این بود که طنز بنویسم تا شاید بتوانم کمی اطرافیانم را شاد کنم.اما مدتی بود که به سبب مشغله زیاد رو به مینیمالنویسی آوردم و دیگر خبری از طنزهای چند صد کلمهای نشد।در این مدت بارها تصمیم گرفتم که کلا بیخیال وبلاگنویسی بشوم و دنیای مجازی را برای اهلش بگذارم و بروم اما هر بار نتوانستم دل بکنم..
گذشت و گذشت تا اینکه این وبلاگ و تمام وبلاگهای تحت پوشش بلاگاسپات فیلشان تر شد اما باز هم وبلاگنویسی را کنار نگذاشتم، تا اینکه امروز چندتا وبلاگ دیدم که بدجوری اعصابم را بهم ریختهاند، یکیشان اسم وبلاگش را گذاشته «توهمات یک آمیب بدون کروموزوم» و برخی از قسمتهای وبلاگش را از وبلاگ من کش رفته। یکی دیگر هم وبلاگی راه انداخته به نام «توهمات یک آمیب چهل وشش کروموزومی» که انگار خودش را کشته و خلاقیت به خرج داده و یک کروموزوم به نامش اضافه کرده।خلاصه که دیگر انگیزهای برای نوشتن وبلاگ ندارم।حوصله دعوا راه انداختن و آجانکشی هم ندارم، پس به همین دلیل دنیای مجازی را میگذارم برای همين انسانهای فرهنگینما و دزد مسلک...
شاید گاهاگداری بیایم و در اینجا چیزی بنویسم اما راستش را بخواهید خودم هم دقیق نمیدانم چه مرگم است।حتی این پست را هم بدون اینکه بهش فکر کنم و با کلمات زیبا و زبانی تاثیر گذار آراستهاش کنم نوشتهام।پس زشتی و زمختی کلماتش را به بزرگی خودتان ببخشید....... خلاصه که اگر یک آمیب چهل و پنج کروموزومی از این دنیای مجازی کم شود هیچ اتفاقی نمیافتد، پس نه آمیبی آمده و نه آمیبی رفته!... من هم سعی میکنم پس از چهار سال از این وبلاگ پیزوری دل بکنم و خودم را با دو سه تا آرامبخش به خواب بزنم!
۱۱ نظر:
حیف .
من از گوگل با این بلاگ اشنا شده بودم و هر از گاهی دنبال میکردم تا اینکه تو فیس بوک هم دیدم پیجتون رو. خب شما راهتون رو ادامه بدین ملتو وللش:D از نوشته هاتون لذت میبردیم امید است که باشید:)
ای بابا چرا خوب؟! من همیشه نوشته های شما رو تو گودر شر میکردم بالغ بر 40-50 تا لایک میگرفت! به هر حال خود دانی
وقتی خداحافظی میکنی...در مجاز خیال من نزدیکتر می آیی...همیشه بهترین، رابطه در بهترین فاصله بوده...اگرمیدانستم کجا خودت را بخواب میزنی...بیدارت نمیکردم...خوابی برایت می دیدم
هر کس در دوران خاصی تصمیم خاصی میگیره و مطمئنا اون تصمیم قابل احترامه
ولی خب من به عنوان خواننده ی قدیمی این سایت ناراحت شدم.
امیدوارم باز هم مطالبت رو بخونم
سلام
فکر نکنم بتوانید رهایش کنید ما که سعی کردیم و نشد شما هم باز بر می گردیم می گویی نه این خط این هم نشان
در بستن اینجا دخالتی نمی کنم و نظری نمید چون توی فیس بوک پیج تون رو لایک کردم و از سخنان زیبی شما لذت کافی رو میبرم..
زود برگرد لطفا
بابا تو که تازه پیج فیس بوک هم راه انداخته بودی این حرفا
چیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عجبا..
اگر فکر کردی ما میاییم جلوتو میگیریم، فکر باطلیه!
خودت با زبون خوش همان کن سرانجام کار، تو خوشنود باشی و ما رستگار!
سلام
احوال شما؟ خیلی وقت بود که به دلیل این فیلترینگ کوفتی بهتون سر نزده بودم
خیلی ناراحت شدم از اینکه خداحافظی کردید و ناراحت شدم از آدمهایی که سلیقه و تفکر دیگران رو برای جلب توجه میدزدند...
امیدوارم خیلی خیلی زود برگردید و بنویسید.
ارسال یک نظر