کردستان را هميشه با صدای سازها تصور میکنم. انگار صدای آواز زنی را میشنوم که در دل کوهها میپيچد و حواست را میگيرد و با خود میبرد، چيزی شبيه نيوهمانگِ قبادی. کردستان عراق هم حتما همين شکلیست. پر از صدای سازها و نغهمهی دلنواز زنان. اما در اين چند روزه انگار سازها جایشان را به اسلحهها دادهاند و نغمهی زنان به فريادهای دفاع از ميهن بدل شدهاند. زنان کوردی که پا به پای مردانشان تفنگ به دست گرفتهاند و با داعشیهای وحشی میجنگند. راستش صدای موسيقی از ذهنم نمیرود، انگار تفنگهای زنان کورد به جای گلوله نُت شليک میکنند، انگار به جای صدای تير و تفنگ صدای ساز میآيد و نغمهای زنانه، نغمهای که با هلاکت دشمن آوايی حماسی میشود و با زمين خوردن همرزم غمآلود. دلم میخواهد به اين شيرزنان بگويم ساز تفنگتان کوک و نغمهی گوشنوازتان مدام...
پسنوشت: 1- من کورد نيستم. 2- ننوشتم «کرد» و نوشتم «کورد» چون کوردها خودشان همينطوری مینويسندش.
پسنوشت: 1- من کورد نيستم. 2- ننوشتم «کرد» و نوشتم «کورد» چون کوردها خودشان همينطوری مینويسندش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر