- مرفهين دردمند!
در خبرها چنين آمده بود كه يك نفر متكدی (گدا) با درآمد ماهانه سه ميليون تومان در استان سمنان شناسايی شد! قبل از هر چيز ما مراتب همدردی خودمان را با اين متكدی سمنانی عزيز ابراز میداريم و اعتراف میكنيم كه اين درآمدِ ناچيز برای اين همه استعداد و پشتكار خيلی كم است و همكاران ايشان در تهران با صرفِ نيمی از انرژی ايشان مشغول پول پارو كردن هستند! به هر حال از قديم گفتهاند پول روی زمين ريخته منتهی نحوه جمع كردنش تفاوت دارد! بگذريم...!
اصولا جامعهی ما به دو دسته تقسيم میشود: 1-آنهايی كه تكدیگری میكنند 2-آنهايی كه تكدیگری نمیكنند!
1-آنهايی كه تكدیگری میكنند: اين قبيل افراد به جای اينكه عمر و وقت خود را صرف درس خواندن و دانشگاه و شركت در آزمونهای استخدامی و مصاحبه و اينها نمايند يكراست وارد بازار كار میشوند! البته برخی از اين متكديان جزو اقشار تحصيل كرده هستند و از مفاخر و استعدادهای درخشان به حساب میآيند! لازم به ذكر است كه تكدیگری فقط اين نيست كه شما برويد سر چهارراه و دستتان را دراز كنيد بلكه آن دسته از افرادی هم كه برای دوزار ده شاهی حقوق و وام جلوی رييس و آبدارچی و سردبير و مديرمسوول و غيره سرشان را كج میكنند و هی التماس مینمايند هم جزو اين گروه هستند منتهی از نوع «متكديان نهفته!»
2-آنهايی كه تكدیگری نمیكنند: آن دسته از افرادی كه در اين گروه قرار دارند يا شغلشان آزاد است يا مغزشان!! اگر شغلشان آزاد باشد پس از مدتی به سبب اجرای قانون ماليات بر ارزش افزوده و حذف يارانهها و سياستهای حاكم بر بازار و غيره، كمپلت ورشكسته میشوند و پس از مدتی به گروهِ اول يعنی تكدیگری روی میآورند! آنهايی هم كه مغزشان آزاد است يا هنرمند هستند يا روزنامهنگار و خبرنگار! واين جماعت چون كلا مغزشان آزاد است عمرا اگر از گرسنگی هم بميرند به گدايی نخواهند پرداخت و هر بلايی هم كه سرشان بيايد حقشان است!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- مبادلهی ببر روسی با پلنگ ايرانی!
در خبرها آمده بود كه در يك مبادلهی پاياپای و كالا به كالا، مسوولين ايرانی اقدام به تاق زدن دو قلاده پلنگ ايرانی با دو قلاده ببر روسی نمودهاند. البته از آنجايی كه امسال سال ببر و پلنگ و اين قبيل جانوران است اين اقدام جای تقدير دارد! اگر يادتان باشد چند وقت قبل نيز چند قلاده آهو به يكی از كشورهای عربی صادر شد كه البته بعدا تو زرد از آب درآمدند! به هرحال اميد است كه با اين قبيل اقدامات صادرات غيرنفتی ما روز به روز بيشتر و بيشتر شود! ما برای اينكه قضيه برای شما بيشتر روشن شود به سراغ ببرهای وارداتی رفتيم و با زبان روسی يا ايشان وارد گفتمان شديم كه به شرح ذيل است:
ما: «سلام جناب ببر! چه احساسی داريد كه وارد ايران شدهايد؟»
ببر: «اولا ما قبلا اهل ايران بوديم و با كلی مكافات از طريق مرز به روسيه و سيبری فرار مغزها نموديم ولی از شانس بد امروز ديپورتمان كردند!»
ما: «چه پيغامی برای مسوولين داريد؟»
ببر: «از مسوولين خواهشمنديم كه بگذارند به زندگیمان برسيم و فردا پس فردا ما را با موش و قورباغه مبادله نكنند و اجازه دهند تا به درد خودمان بميريم!»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- تير شرطی!
آقای هاشمی رييس فدراسيون تيراندازی گفت: «شرطبندی در تيراندازی حلال است!» ايشان برای اينكه منظورشان را به قول امروزیها روشنتر (ماستمالی!) بيان نموده باشند افزودند كه: «تيراندازی جزو ورزشهای توصيه شده است و شرطبندی در آن حلال است، زيرا كسی كه امروز تير میاندازد ممكن است فردا موشك پرتاب نمايد!» لازم به ذكر است كه تمامی جملات داخل گيومه از اظهارات آقاي رييس فدراسيون است و ما فقط آنها را نقل نموده ايم! پيشبينی میشود كه پس از اين اظهارات مردم به صورت دستهدسته و فوجفوج به سمت سالنهای تيراندازی روانه شوند و شرطی ببندند و در اين كار خير سهيم گردند و شايد هم پولی به جيب زدند و بارشان را بستند! تازه كلی هم اشتغالزایی میشود و اوقات فراغت مردم به نحو احسن پر میشود و ديگر كسی سمت اعتياد و دزدی و قُمار نمیرود!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- درمان با نگاه!
محققان میگويند اگر میخواهيد از سرماخوردگی و آنفولانزا خلاص شويد کافیست به کسانی که دچار اين بيماریها هستند نگاه کنيد! اين دانشمندان اعلام نمودهاند که اين نگاه کردن باعث ترشح پادتن میشود و شخص نگاه کننده را در مقابل اين امراض واکسينه میکند! البته محققان اعلام نکردهاند که برای هر نوع مرضی چه نوع نگاهی مناسب است؛ ولی ما خودمان حدس میزنيم که مثلا برای بيماريیهایی از قبيل ايدز و هپاتيت نوع نگاه بايد زيرچشمی و يا از طريق سوراخ کليد درب باشد! و يا مثلا برای مقابله با امراضی مانند ناراحتیهای عصبی و گوارشی نوع نگاه بايد بِر و بِر و خیره باشد! محققان اکيدا توصيه نمودهاند که اين درمان برای افراد چشمچران و هيز نيز کاربرد دارد به شرطی که نگاهشان مديريت شده و زاويهاش معقول باشد! ما برای تحقيقات بيشتر به سراغ يکی از بيمارانی که در ويترين قرار داده شده بود تا عابرين با نگاه کردن به او خود را واکسينه نمايند رفتيم و حالش را جويا شديم و او نيز گفت: «تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است، ای به فدای چشم تو اين چه نگاه کردن است!؟»
*****
چاپيده شده در مجلهی مرحوم (!) «ايرانما» شمارهی اول به تاريخ 1/3/89
۱ نظر:
درود.
ارسال یک نظر