مغز من میخارد
و ميان تلی از خاطرهها
ياد آغوش تو را میکاود.
×
مغز من يادش نيست
که تو را سوزانده.
×
مغز من میخارد
وز همين خارشها
زخم برداشته است.
×
مغز من خيس شده از يادت
و ترشح دارد.
×
دور مغز خيسم
پوشکی میپيچم
تا نريزد بيرون
خاطرات و کلمات.
×
خطی قرمز روی پوشک افتاد
مغز من پوشکِ نو میخواهد!
×
مغز من میخارد
چونکه پوشک شده است!
۱ نظر:
سلام آميب وبلاگستان
در اين مدت با گودر مي خواندمت
حالا گودر را هم بايد با قند شکن باز کرد
خواندنت کمي سخت تر شده نه اينکه فقط قندشکن لازم باشد
هضم اين همه تلخي هم آسان نيست
ارسال یک نظر