و من آفتابه بر گردنم میآویزم و نِی میزنم از لولهی آن فلوت... با فیگور ِ ساکسیفونیستی که سگش را جلوی چشمانش رَنده کردهاند و تو را... سیفون را بکش تا که کوک شود آفتابهی من و شُرِّه کند از آن نتهای میفاسولاسیاش در اعماق فاضلابهای فالشخوان... پس فلاشرهای تانکات را بزن و آب بریز!!..آب
۲ نظر:
سلام عرض کردیم قربانو مشتاق خواندن دوباره و چند باره تان .
تابعد ...
سلام عليكم
قبل از تعريف و تمجيد از مطالب گرانمايه بايد عرض كنم كه بسيار شگفت زده شدم كه شما نيز از عبارت زور زده شده توسط:... استفاده ميكنيد! چون بنده نيز عينا همين عبارت را استفاده ميكنم!!!
از اين بابت بسي خرسند تشريف دارم.
آفتاب ومن متن ادبي ثقيلي بود كه در ذهن محدود اين حقير نميگنيجد!
ارسال یک نظر