متهم شدهام به غمناک نوشتن، میخواهم کمی خوشناک بنویسم. پس همگی یکصدا فریاد برآورید که: «دستا بالا! دستا بالا! گوگولی!»...
جوخه!
آماده!
آتش!...
و اینگونه بود که «دستا افتاد، دستا افتاد، گوگولی!»... و تو ماندهای و سُربی که در مغز گوگولیات خلاص شده...!
۷ نظر:
بدون تعارف بگم جدیدا خیلی عالی مینوسی
خیلی خوب شده ...
گوگولی بی مغز سربی! . . .
سلام
شما که خیلی عالی می نویسید
مشکل ایتنه که خیلیها مطالب کوچه بازاری سازگارترن
سلام .جالبه برام شما که خودتون همیشه از سانسور در مطبوعات ناراضی بودید برای نظرات تو دنیای مجازی تایید میذارید بعد اون رو هم سلیقه ای تایید می کنید مثلا مطلبی که من ازش تعریف کردم رو تایید ولی مطلبی که ازش خوشم نیومده و به نظرم نویسنده اش دیگه اون نویسنده ای نیست که مطالبی مثل 13 نفر که لایق جایزه صلح نوبل هستن و مطالب اون دوران رو مینوشته و از مطلب تعریف نکردم رو تایید نمی کنید . من لطف میکنم برای شما نظر میذارم چون وقتی شما نظرات رو باز میذارید یعنی میخواید بدونید که خواننده دارید . میخواستم بدون اینکه حرفهام رو بزنم این وبلاگ رو از فیوریتم پاک کنم ولی ترجیح دادم حرفم رو بزنم بعد اینکار و کنم . برادر من از ماست که بر ماست . خدانگهدارتون باشه .
مغز گوگولی باشه بهتره که فندقی باشه
تازه سربی شده ش هم می ارزه
در جواب خانم بهادر:
من هیچ کامنتی از شما پاک نکرده ام. مشکل از سیستم کامنتدونی بلاگ اسپات است
جالب بود...
ارسال یک نظر