چهارشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۹

دوش دیدم که ملائک سابقه‌دار شدند!

دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند

مامورا ديدنشون، کلی اونا رو بزدند!

يکی از ملائکه از کوچه پشتی در رفت

يکيشون يواشکی می‌رفت، آمارش رو زدند!

يکيشون می‌خواست که پرواز بکنه و در بره

ولی ردبولش تقلبی بود، اونو بيشتر بزدند!

يکی از ملائکه که انگار آقازاده بود

يه چيزی زير ميزی داد، بعد ديگه اونو نزدند!

يکيشون ناليد و پرسيد مگه جُرمه «در» زدن!؟

در جواب شنيد: «‌جا می‌خونه‌ها قصابی زدند»!

وقتی که ملائکه خوب کُتکارو خوردن

نيمه‌جون تو وَن نشستند و شکوفه بزدند!

همه‌ی ملائکه رفتند توی حلفدونی

جبرئيل می‌خواست سند بذاره کيفش رو زدند!

صبح که شد ملائکه رو بنشوندن روی خر

روی گردن‌هاشون آفتابه گذاشتن، توی شهر چرخ زدند!

توی پاسگاه، ملائک تعهد کتبی دادند

که ديگه نصفه‌شبا، جلوی می‌خونه‌ها «در» نزنند!

۸ نظر:

خان گور گفت...

طفلی ملائک...
مثل اینکه مسیرشون زیاد توی خاورمیانه بوده! اونم توی کشور اسمشو نبر...! می ترسیم اسمشو ببریم ما هم بریم جزء ملائکه...!!!

ناشناس گفت...

مطمئنی اتفاق دیگه ای واسه ملائکه نیفتاد؟

چاکریم رفیق

http://madarekoodak.blogfa.com/ گفت...

بعدش قضیه گل آدم چی شد اونوقت؟؟؟ احتمالا وسط درگیری افتاده تو سوراخ فاضلابی... دهن سگی چیزی... بعد شده ا.ن!!!

مریم گفت...

خیلی جالب بود .

ناشناس گفت...

سلامم خیلی خیلی جالب بودد
اگر امکانش هست لینکتون کنم
منتظر پاسخ شما هستم

http://az-daro-divar.blogfa.com/

Hassan Gholamalifard گفت...

- در جواب ناشناس:
سپاس از شما

بانوی نیمه شب گفت...

چه برخورد (زیادی) قاطعی!

فرياد سكوت گفت...

جالب بود..

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!