يكی بود يكی نبود. يك روستايی بود كه هم بود هم نبود. به دليل اينكه اين روستا جزو شادترين روستاهای آن سامان بود اسمش را گذاشته بودند «دونقطهدی آباد». طبق اسنادی كه از مورخان بجا مانده شادمانی روستا دلايل مختلفی داشت ولی يكی از آن دلايل، شورای روستا بود كه هرازچندگاهی باعث خنده و شادی رعايا میگرديد.
راويان اخبار اينگونه روايت كنند كه يكی از روزها كه قرار بود شورا تشكيل جلسه بدهد با مشكل نبودِ «مكان برگزاری» روبهرو شد. از آنجايی كه محل برگزاری شورا هميشه در منزل ميرزاچمقلی خان بود و در آن روز منزل ميرزا در اشغال عيالش بود و در آن سفرهی زنانه انداخته بود به همين دليل اعضای شورا آلاخون بالاخون گشته بودند و دنبال مكانی برای تشكيل جلسه میگشتند! آوردهاند كه:
همه اعضا سوی گرمابه رفتند
و از دلاك آنجا لُنگ گرفتند!
يكی لنگش كوتاه و خالخالی بود
يكی لنگش سوراخ و گلگلی بود!
همه از داغی آب گُر گرفتند
همانجا تو خزينه شور گرفتند!
گويند پس از آنكه اعضای شورا درون خزينه نشستند يكی از ايشان با عصبانيت گفت: «آخه اين چه وضعشه؟ اين همه خانههای خالی در روستا بدون استفاده ماندهاند و آن وقت ما مجبوريم كه جلسهی شورا را در گرمابه تشكيل بدهيم!» يكی ديگر از اعضا به حمايت از او پرداخت و گفت: «اصلا بياييد امروز فكری به حال اين خانههای خالی بكنيم تا هم دلمان خنك شود و هم آمار خانههای خالی را داشته باشيم!. گويند كه شوراییان در ميان هالهای از بخار وارد شور شدند و چنين آوردهاند كه:
يكی ناليد و گفت آمار بگيريم
مُخ صاحب مكان را كار بگيريم
بفهميم هر كسی چند خانه دارد
و چند تا داماد سرخانه دارد!
يكی گفت خانه گر خالی بماند
رعايا را دگر حالی نماند!!
يكی گفت خانه خالی هست خطرناك!
جوانان میدهند خود را در آن چاك!
يكی هم از جوانان عذب گفت
كه توی خانه خالی میخورند مفت!
ببايد اين اماكنهای خالی
تمامی ثبت گردد در كتابی
پس از اين ثبت شدن ما میتوانيم
بگيريم مالياتهای حسابی!
گويند كه شورا دوباره وارد شور شد و تصميم بر اين شد كه از خانههای خالی ماليات و عوارض دريافت كنند تا كسی جرات نكند تا خانهاش را خالی نگه دارد و مجبور شود برای پرداخت مالياتش آن را اجاره دهد! گويند پس از اتمام جلسه رعايا يكصدا گفتند:«خشك بيار خشك!» پس از آنكه اعضا از گرمابه خارج شدند از شدت مشت و مالهای دلاك تبديل به خمير بربری شده بودند و با حالتی بیحال گفتند:
اووهووی اصغر!
اون پايههای ترنهوايی رو به يك مكان مناسبتر ببر!
راويان اخبار اينگونه روايت كنند كه يكی از روزها كه قرار بود شورا تشكيل جلسه بدهد با مشكل نبودِ «مكان برگزاری» روبهرو شد. از آنجايی كه محل برگزاری شورا هميشه در منزل ميرزاچمقلی خان بود و در آن روز منزل ميرزا در اشغال عيالش بود و در آن سفرهی زنانه انداخته بود به همين دليل اعضای شورا آلاخون بالاخون گشته بودند و دنبال مكانی برای تشكيل جلسه میگشتند! آوردهاند كه:
همه اعضا سوی گرمابه رفتند
و از دلاك آنجا لُنگ گرفتند!
يكی لنگش كوتاه و خالخالی بود
يكی لنگش سوراخ و گلگلی بود!
همه از داغی آب گُر گرفتند
همانجا تو خزينه شور گرفتند!
گويند پس از آنكه اعضای شورا درون خزينه نشستند يكی از ايشان با عصبانيت گفت: «آخه اين چه وضعشه؟ اين همه خانههای خالی در روستا بدون استفاده ماندهاند و آن وقت ما مجبوريم كه جلسهی شورا را در گرمابه تشكيل بدهيم!» يكی ديگر از اعضا به حمايت از او پرداخت و گفت: «اصلا بياييد امروز فكری به حال اين خانههای خالی بكنيم تا هم دلمان خنك شود و هم آمار خانههای خالی را داشته باشيم!. گويند كه شوراییان در ميان هالهای از بخار وارد شور شدند و چنين آوردهاند كه:
يكی ناليد و گفت آمار بگيريم
مُخ صاحب مكان را كار بگيريم
بفهميم هر كسی چند خانه دارد
و چند تا داماد سرخانه دارد!
يكی گفت خانه گر خالی بماند
رعايا را دگر حالی نماند!!
يكی گفت خانه خالی هست خطرناك!
جوانان میدهند خود را در آن چاك!
يكی هم از جوانان عذب گفت
كه توی خانه خالی میخورند مفت!
ببايد اين اماكنهای خالی
تمامی ثبت گردد در كتابی
پس از اين ثبت شدن ما میتوانيم
بگيريم مالياتهای حسابی!
گويند كه شورا دوباره وارد شور شد و تصميم بر اين شد كه از خانههای خالی ماليات و عوارض دريافت كنند تا كسی جرات نكند تا خانهاش را خالی نگه دارد و مجبور شود برای پرداخت مالياتش آن را اجاره دهد! گويند پس از اتمام جلسه رعايا يكصدا گفتند:«خشك بيار خشك!» پس از آنكه اعضا از گرمابه خارج شدند از شدت مشت و مالهای دلاك تبديل به خمير بربری شده بودند و با حالتی بیحال گفتند:
اووهووی اصغر!
اون پايههای ترنهوايی رو به يك مكان مناسبتر ببر!
******
چاپیده شده در روزنامهی «فرهنگ آشتی» به تاریخ 15/2/89
۱ نظر:
سلام.از طریق وب فرزانه باهاتون آشنا شدم و از زور ذوق زدگی مفرط لینکیدمتون.هرشب میام به دیدنت.
ارسال یک نظر