وقتی عصبانی میشوم جمجمهام شبيهِ تنور میشود... مغزم میسوزد... مخچهام تهديگ میشود... چشمانِ ضعيفم را تنگ میکنم... پيشانیام خط میافتد... ابروهايم... منحنیهای ابروهايم... همه میگويند هنگامِ عصبانيتْ ترسناک میشوم... دلم میخواهد سيگار بکشم... فرياد بزنم... به چیزی مُشت بکوبم... چیزی را محکم روی زمين يا ديوار پرتاب کنم... وقتی عصبانی میشوم قلبم تندتر میتپد... دهانم خشک میشود... هيولا میشوم... همان موجودی میشوم که دلم میخواهد باشم!... همان موجودی میشوم که همه میخواهند!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر