چهارشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۸

نيمچه فيلمنامه اي به نام "پرشين لاست" يا "گمشدگان لاستـــيكي!"..قسمت اول

از آنجايي كه آرزو بر جوانان عيب نيست و از آنجايي كه قوه تخيل بنده را هم چِفت و بستي نيست و باز هم از آنجايي كه در اين وانفساي روزگار هرچه بگويي همان ميشود چوب بالاي سرت و از آنجايي كه جومونگ ها و يوزارسيف ها شديدا سوهان اعصاب بنده گشتند و از.......اي درد بگيري!چيه هي "از" "از" ميكني!!؟مَخلَص كلامو بگو خلاص ديگه!...چشم!....قضيه اين است كه ما چون ديديم تبِ لاست(تب مالت نه!..لاست بر وزن ماست!) بدجوري جامعه را گرفته و ملت اوقاتِ شريفه شان را در اين هيري ويري و بي تفريحي پاي هوم تياترها و دي وي دي پليرهاشان ميخكوب ميگردند برآن شديم كه بياييم و فيلمنامه يك لاست ايراني را نگاشته نماييم!(مگه چيمون از سلحشور و ده نمكي كمتره!!؟).يعني ميخواهيم تصور نماييم كه آن جماعتي كه در جزيره اي ناشناخته پرت شدند اگر كليوم(!) ايراني بودند چي ميشد!..اين شما و اين هم "پرشين لاست"!
-تذكر:از اونجايي كه بنده نه بابام فيلمنامه نويس بوده نه ننم تقاضا منديم از گير دادنهاي حرفه اي جدا خودداري نموده و زبون به دهن بگيرين!..تا جايي كه مقدور بوده سعي شده سَبك و سياق فيلمنامه هاي آبدوغكي و ايراني حفظ شود!!
-عنوان:"گمشدگان لاستيكي!"
-نويسنده:"آميب"
-گوشزد!:"كپي رايتو اينا!..خودت خوب ميدوني!"
قــــسمــــت اول:
**********
نما: روز-داخلي-سالن انتظار فرودگاهِ.....همون مهرآباد!
يك جماعتي متشكل از مرد و زن و بچه و پير و پاتال و افليج و كور و كچل و لال و نازا و اينا(!)‘روي صندليهاي فرودگاه نشسته و در انتظار پرواز از اردبيل به تهران بودند.اين پرواز راس ساعت 8 صبح برنامه ريزي شده بود و در حال حاضر ساعت 4 بعد از ظهر است!(قاعدتا تمام پروازها در ايران با تاخير انجام ميشود و شايد هم اصلا انجام نشود!).تمام مسافران با چهره هايي بشاش بيخيال از اين تاخير؛راضي و خرسند بودند چون همگي به اين اوضاع شديدا عادت داشته و تاخير را هم جزءِ قضا و قدر و حكمتِ الهي ميدانستند!.
(نكته اول: درست است كه بنده عرض كردم كه ميخوام لاست ايراني بسازم ولي نبايد حتما پلان به پلان مثل آن اجنبي ها فيلم ساخت كه!..حالا اونجا صحنه اول فيلم در جنگل و با به هوش آمدن "جك" شروع شده ولي ما طرحي نو درانداختيم و نبوغ به خرج داديم و از خودِ خودِ نافِ فرودگاه شروع كرديم...بابا جان ما فلاش بكمون ضعيفه گير نده ديگه!)
در اين لحظه دوربين روي برخي از بازيگران نوبت به نوبت زوم نموده و حركات و سكنات برخيشان را به تصوير ميكشد:
نما:همون قبلي!-جلوي پذيرش!!
جواد(معادل: جك!..بر وزن جك و جواد!) كه دانشجوي ستاره دار رشته پزشكي بوده و ترم اول به دليل برخي فعاليتهاي مگو از دانشگاه اخراج شده مشغول بگو مگو با خانم مسئول باجه پذيرش(!) است!:
جواد-چند بار بگم!..پدرم از تهران اومده اردبيل و اينجا مرده!..من مجبورم جنازشو با اين پرواز ببرم!..اگه نبرمش مجبورم براش قبر خصوصي بگيرم كه اونم خيلي گرونه!..ازتون خواهش ميكنم منو درك كنيد!
خانومه با لهجه تركي-شما اصلا نميذاري من حرف بيزنم!..خوب ببرش!..ما كه مخالفتي نداريم!..فقط بايد يك ميليون به حسابي كه بهتون ميدم واريز كنيد!..همين
جواد-بابا همينجوري ورش دارم ببرمش تو هواپيما!!؟..اونم يه جنازه رو!؟..نميشه بذارينش تو قسمتِ جانوران اهلي!!؟
خانومه-نكنه مشكل پول داري!؟
جواد-نخير!..ما چون خونوادتا دكتريم پولمون از پارو بالا ميره!
در اين لحظه جواد شماره موبايلشو ميده به خانومه.
علائدين(معادل: مردِ كُره اي..يكي از افغاني هاي ساكن ايران..كارگر و عمله بنا..داراي دستِ بزن...بادبادك باز!) به همراهِ زنش معصومه خاتون(معادل: سان..ملبس به پوشيه و چادر آبي نفتي...شوهر ذليل..زيبا مثل هزار خورشيد تابان!) پشتِ سر جواد ايستاده اند و جنازه پدر جواد يعني آقا جابر(دكتر علفي..رييس صنف حجامت و گوش سوراخ كني..طرف قرارداد با بيمه تامين اجتماعي!) را حمل ميكنند و با هم به زبان پشتو يكي به دو ميكنند كه چون ما امكاناتِ زيرنويس نداريم نميفهميم چه ميگويند!......
**********
پايان قسمت اول!!
چيه!!؟..چرا اينجوري نيگا ميكني!!؟.....خوب اين صحنه بگو مگوي علائدين با زنش خيلي هيجان انگيزه و تعليق داره!!..مگه تا حالا نديدي كه كسي به فيلمنامه اش آب ببنده!!؟...اصلا فيلماي ايراني قانونش همينه كه اولش جذاب نيست بايد يكم بگذره تا جذاب بشه خب!....حالا داد و بيداد نكن و يكم صبر كن تا ما بتونيم از اين غوره يه حلوايي حلورده اي چيزي درست كنيم!!!...مال بابام كه نيست پـــس ادامـــــــــه دارد!!

۱۹ نظر:

Elina Azari گفت...

عرض کنم که بنده هستم


الینا آذری

در حال خواندن اولین پست از جناب


باشد که با اراده تا آخرش بخوانم

Elina Azari گفت...

آقا؟؟؟

اردبیل هم فرودگاه مهر‌آباد دارد؟

Elina Azari گفت...

:))

اون تشبیهات و وزن‌هات خیلی خوب بودن :))


تشکرمندیم


باشد که اراده کنی و ُ ادامه بدی

sarah amiri گفت...

agha yekam etemad benafs dashteh bash unam be ghoule khodet dar jameeye jumung va yuzarsiv pasande alan!!!hey chera mizani tu sare mal??hala male khodeto babat nadareh digeh

Saeed گفت...

D:
eyvaaaaaaaalllllll

لادن گفت...

عالی بود
عاااااااالی

با اجازه من لینک صفحه ات رو میذارم تو بلست 360 ام
چون واقعاً حرف نداشت

=))

ناشناس گفت...

به خاطر خودتم که شده بی خیال شو!

پری سا گفت...

دیووووووووونه...

هانی گفت...

یعنی مخت رو زیره نموداره
عالیییی بود

ناشناس گفت...

ایت واز گریت

Cc گفت...

:))))))))))))))))
عالی بود یعنی د بست !

Camelia (Cc)'s گفت...

man bi ejazeh linketoon kardam :D
HamoOOn CC :D

ام.آر.آر. گفت...

توی قسمتای بعدی فقط یه قسمت اضافه کن از روی دریای خزر رد بشن دمت گرم ادامه بده

Mohammad Yousefi گفت...

قسمت اولش كه قشنگ بود، فقط اميدوارم بتونم دنبال كنم؛ چون ديشب بهت گفتم كه من دو تا از سيزن‌هاي لاست و ديدم و بقيه‌اش مونده،
اما فكر كنم ايراني بودن شخصيت‌ها خيلي كمك بكنه كه داستان كسل‌كننده نشه، البته اگه فيلمنامه نويس ايراني بازي در نياره‌ه‌ه‌ه‌

کامی گفت...

از بلست 360 لادن رهنمون شدیم اینجا
.
.
بابا تو دیگه کی هستی! بابا....
.
.
کلهم زیبایی متنت یه طرف، این الینا آذری یه طرف که میگه مگه اردبیل هم فرودگاه مهرآباد داره!!

فاطيما گفت...

خيلي تيكه بووووود!!!!


ميگم سيزن بعدي كي ايشالله مياد؟؟؟

: دي

شهرناز گفت...

هی هی خیلی خوب بود

فقط تصور کنه قرار شه هواپیما وسط دریاچه ارومیه
یا
وسط قم
سقوط کنه
=))

نصطی گفت...

بسیار جالب بود!
البته من ترجیح میدم هواپیما تو خود اتوبان تهران کاشون سقوط کنه ٬ در جا همه بترکن٬ هیشکی هم لاست نشه٬ که هم فردا روزی نگن ایرِِینیَنز برنامه هاشونو به تقلید از خارجیا میسازن٬ هم یه سُوپ اوپرای آب دوغ خیاری بره رو آرشیو رو به رشد صدا و سیما!!!!!
حالا ما گفتیم!!!
بعله!

ناشناس گفت...

لاست چیه بابا...مهر آباد کجاست..من کیم..توکی..
ولی با 4تا چیز بد حال کردم:1)داستانت..
2)نظرات بر و بچ
3)اعتماد به نفست از نوع کاذب درست مثل من
4)این تصاویر باحالی که در وصف خودت گذاشتی این پایین..
ولی دمت گرم و روحت شاد که دل ما بچه های مردم و شاد میکنی...بازم به داستانهای شما..موردشور هرچی یوزارسیف و سوسانو و جومونگ ببرن..بچه های خودمونو عشق... :)
(اینم انتقاد..انتقاد..انتقاد.
ادامه بده..داری پیشرفت میکنی
ایوللللل

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!