يادمان دادهاند که میشود خيلی چيزها را ديد و گذشت. اينجا که زندگی میکنی بايد همينگونه باشی؛ يا نبايد ببينی و يا اگر ديدی بايد چشمت را ببندی و بگذری. ما عادت کردهايم که همه چيز را به اعضای فرودستِ بدنمان حواله دهيم، عادت کردهايم به گفتن جملهی «به من چه؟»، انگار اينجا هيچ چيزی به ما مربوط نمیشود. اينجا به سراغ هرکسی که میروی و خبری تلخ را به او میدهی فقط يک جمله میشنوی: «به تُخـ....». میگويی فلان روزنامه توقيف شد، میگويد: «به تُخـ....؟». میگويي نيمی بيشتر از مردم اين مملکت زير خط فقر زندگی میکنند، میگويد: «به من چه؟». میگويي روزی يک نفر به دليل اينکه اسيد روی صورتش پاشيده میشود راهی بيمارستان میگردد، میگويد: «به تخـ....؟». میگويي فلانی چند روز است که اعتصاب غذا کرده، میگويد: «به تخـ....؟». بیتعارف، همگی ما جزو همين افرادی هستيم که ايدئولوژیشان روی بيضههايشان تعريف میشود و روشنفکرانهترين عقايدمان هم در همان جمله ای که ملکهی ذهنمان شده خلاصه میشود: «به تُخـ.....».
اما هر چقدر هم که سيبزمينی باشی باز يک جاهايي دلت آشوب میشود، باز يک جاهايي آنقدر خشمگين میشوی که میخواهی در خيابان راه بروی و تُف کنی به صورت هرکسی که میبينی. اگر قبل از اينکه اين وبلاگ فيلتر شود مطلبی راجع به «تجـ..اوز جنـ..سی» مینوشتم قطعا به سرعت فيلتر میشد، انگار اينجا «کلمات» شنيعتر از «اعمال» هستند. حوادثی که طی اين چند روزه در برخی از شهرها و استانهای «شهيدپرورمان» رخ داده به قدری آزار دهنده است که اگر فرياد نکشی و به زمين و زمان فحش ندهی بايد فاتحهی خودت را بخوانی!
ما در مملکتی زندگی میکنيم که وقتی چنين جناياتی رخ میدهد «مُقصر» همان شخصیست که مورد تجاوز قرار گرفته و جای تعجب ندارد اگر مامور قانون پشت تريبون برود و بگويد: «چشمشان کور، دندشان نرم، تقصير خودشان است که حجابشان را رعايت نکرده بودند!»
میدانيد!، تقصير ما نيست! اصلا تقصير هيچکس نيست، بلکه مقصر اصلی نقشهی کشورمان است که به «گربـه» میماند، گربهای «کُل» که همگی ما را تبديل به گربههايي «جُزء» کرده است. همگی گربهصفت شدهايم، تنها دغدغههايمان خوردن و خوابيدن و انجام اعمال جنـ..سیست. در تمام کوچهپسکوچههای اين ديار شبی نيست که نالهی گربهای ماده شنيده نشود. ماده گربهای که هر شب چندين گربهی نر برای ارضاي خودشان صف کشيدهاند و ماده گربه چارهای جز تمکين ندارد. در جامعهای زندگی میکنيم که تنها دغدغهی مامورين پليسش يا به مانتوی دختران ختم میشود و يا به نگهداری سگ. شايد همهی ما تبديل به گربه شدهايم و برای همين از سگ میترسيم. شايد برای همين است که هرچقدر خدا را صدا میزنيم جوابی نمیدهد، زيرا از قديم گفتهاند: « با دعای گربه کوره بارون نمیگيره!».
نمیخواهم تمام تقصيرها را به گردن سياسيون و يا مامورين انتظامی بياندازم. تقصير خودمان است. وقتی يک بلوتوث دختر عريـ..ان توسط نامزد و يا دوستپسرش دست به دست میشود و همه با حرص و ولع آن را به تماشا مینشينند نبايد از کسی توقعی داشت. وقتی در گوگل کلمهای را به فارسی تايپ میکنی و موتور جستجوگر باعثِ شرمندگی تو و زبان پارسیات میشود، وقتی سايتهايي که عکسهای دزديده شده از دختران را در معرض ديدِ همگان قرار میدهند جزو پربازديدترين سايتها قرار میگيرند، وقتی اوقات فراغت جوانان سرزمينات با دور دور در خيابانها پُر میشود با اين اميد که به قول خودشان «اُتو» بزنند، پس ديگر تجاوز فلان گروه به زنان شوهردار آن هم مقابل چشمان همسرانشان، ککِ کسی را نمیگزد. وقتی میشنوی آنهايي که سن و سالی از ايشان گذشته با شنيدن اين خبر شانه بالا میدهند و میگويند: «حتما کِرم از خودشون بوده»، پس نبايد از کسی توقع داشته باشی. شايد بهتر است خودمان را بزنيم به کوچهی علیچپ و بگوييم که از اين دسته اتفاقات در همهجای دنيا میافتد و مملکتِ «اسلامی» ما هم از اين قاعده مستثنی نيست! شايد بهتر باشد باز همان جملهی معروفمان را بگوييم و همه چيز را دايورت کنيم روی غدد جنسیمان و برويم يک گوشه بنشينيم تا کسی از در وارد شود و به خودمان و ناموسمان تجاوز کند، که اگر چنين شود باز «مُقصر» خودمان هستيم که در خانهیمان شلوارک میپوشيم و رکابی به تن میکنيم. میترسم از روزی که کشورم تبديل به يک «گروپ سـ×کـ×سـ» ِ کلان شود!... شايد هم حق با شماست!، اصلا به ما چه؟ به من چه؟... من میخواهم زندگی کنم، پس لطفا به من تجاوز کنيد!
اما هر چقدر هم که سيبزمينی باشی باز يک جاهايي دلت آشوب میشود، باز يک جاهايي آنقدر خشمگين میشوی که میخواهی در خيابان راه بروی و تُف کنی به صورت هرکسی که میبينی. اگر قبل از اينکه اين وبلاگ فيلتر شود مطلبی راجع به «تجـ..اوز جنـ..سی» مینوشتم قطعا به سرعت فيلتر میشد، انگار اينجا «کلمات» شنيعتر از «اعمال» هستند. حوادثی که طی اين چند روزه در برخی از شهرها و استانهای «شهيدپرورمان» رخ داده به قدری آزار دهنده است که اگر فرياد نکشی و به زمين و زمان فحش ندهی بايد فاتحهی خودت را بخوانی!
ما در مملکتی زندگی میکنيم که وقتی چنين جناياتی رخ میدهد «مُقصر» همان شخصیست که مورد تجاوز قرار گرفته و جای تعجب ندارد اگر مامور قانون پشت تريبون برود و بگويد: «چشمشان کور، دندشان نرم، تقصير خودشان است که حجابشان را رعايت نکرده بودند!»
میدانيد!، تقصير ما نيست! اصلا تقصير هيچکس نيست، بلکه مقصر اصلی نقشهی کشورمان است که به «گربـه» میماند، گربهای «کُل» که همگی ما را تبديل به گربههايي «جُزء» کرده است. همگی گربهصفت شدهايم، تنها دغدغههايمان خوردن و خوابيدن و انجام اعمال جنـ..سیست. در تمام کوچهپسکوچههای اين ديار شبی نيست که نالهی گربهای ماده شنيده نشود. ماده گربهای که هر شب چندين گربهی نر برای ارضاي خودشان صف کشيدهاند و ماده گربه چارهای جز تمکين ندارد. در جامعهای زندگی میکنيم که تنها دغدغهی مامورين پليسش يا به مانتوی دختران ختم میشود و يا به نگهداری سگ. شايد همهی ما تبديل به گربه شدهايم و برای همين از سگ میترسيم. شايد برای همين است که هرچقدر خدا را صدا میزنيم جوابی نمیدهد، زيرا از قديم گفتهاند: « با دعای گربه کوره بارون نمیگيره!».
نمیخواهم تمام تقصيرها را به گردن سياسيون و يا مامورين انتظامی بياندازم. تقصير خودمان است. وقتی يک بلوتوث دختر عريـ..ان توسط نامزد و يا دوستپسرش دست به دست میشود و همه با حرص و ولع آن را به تماشا مینشينند نبايد از کسی توقعی داشت. وقتی در گوگل کلمهای را به فارسی تايپ میکنی و موتور جستجوگر باعثِ شرمندگی تو و زبان پارسیات میشود، وقتی سايتهايي که عکسهای دزديده شده از دختران را در معرض ديدِ همگان قرار میدهند جزو پربازديدترين سايتها قرار میگيرند، وقتی اوقات فراغت جوانان سرزمينات با دور دور در خيابانها پُر میشود با اين اميد که به قول خودشان «اُتو» بزنند، پس ديگر تجاوز فلان گروه به زنان شوهردار آن هم مقابل چشمان همسرانشان، ککِ کسی را نمیگزد. وقتی میشنوی آنهايي که سن و سالی از ايشان گذشته با شنيدن اين خبر شانه بالا میدهند و میگويند: «حتما کِرم از خودشون بوده»، پس نبايد از کسی توقع داشته باشی. شايد بهتر است خودمان را بزنيم به کوچهی علیچپ و بگوييم که از اين دسته اتفاقات در همهجای دنيا میافتد و مملکتِ «اسلامی» ما هم از اين قاعده مستثنی نيست! شايد بهتر باشد باز همان جملهی معروفمان را بگوييم و همه چيز را دايورت کنيم روی غدد جنسیمان و برويم يک گوشه بنشينيم تا کسی از در وارد شود و به خودمان و ناموسمان تجاوز کند، که اگر چنين شود باز «مُقصر» خودمان هستيم که در خانهیمان شلوارک میپوشيم و رکابی به تن میکنيم. میترسم از روزی که کشورم تبديل به يک «گروپ سـ×کـ×سـ» ِ کلان شود!... شايد هم حق با شماست!، اصلا به ما چه؟ به من چه؟... من میخواهم زندگی کنم، پس لطفا به من تجاوز کنيد!