یکشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۳

مادر



زنِ آبستن ويار دارد، سه چهار ماه اول هی عُق می‌زند و هر چيزی می‌تواند حالش را به هم بزند، بعد که عُق‌هايش تمام شد ويارش تبديل به هوس می‌شود، يکی ترشی دلش می‌خواهد يکی شيرينی، يکی يکهو بوی پرتقال و خيار می‌پيچد توی دماغش و دلش ضعف می‌رود، يکی هم ميوه‌هايی دلش می‌خواهد که فصل‌شان گذشته. بعضی‌ها هم ويارها و هوس‌های‌شان عجيب است.


مادرم می‌گويد: «وقتی تو رو آبستن بودم همه‌اش خامه‌عسل می‌خوردم، گاهی هم خودمو می‌بستم به خيار شور» بعد می‌خندد و اضافه می‌کند: «سر همون خامه‌عسلا و خيار شورها الان اينطوری شدم.» 

مادربزرگم می‌گفت: «زن همسايه‌مون ويار خاک داشت، يکهو دلش خاک می‌خواست و شروع می‌کرد به کندن ديوار خونه، آخه اون زمونا ديوار خونه‌ها کاه‌گلی بودن، شبی نبود که صدای دعوا مرافه‌ی زن و شوهر تو کوچه نپيچه، حالا خوبه مردِ خودش معمار بود، استامبولی و ماله و بيلش هميشه به کار بود اما از اينکه زنش مثل موش بيوفته به جون ديوارای خونه شاکی می‌شد. يه روزم رفت و يه لگن خاک از تو باغ جمع کرد و آورد گذاشت جلوی زنش. اما زنه دست به خاک تو لگن نمی‌زد، می‌گفت خاک ديوار يه مزه‌ی ديگه‌ای داره...»

گاهی همين ويارها و هوس‌ها خودشان می‌شوند منشاء درد، خودشان سرآغاز بيماری‌هایی می‌شوند که آهسته آهسته درون زن رشد می‌کنند و يک روز خودشان را نشان می‌دهند. «زن» آبستن شبيه معماری زبردست موجودِ درونش را رشد می‌دهد و پس از نُه ماه بچه‌اش را به دنيا می‌آورد اما دردها و تاثيراتِ دوران بارداری درونش می‌مانند، درد و بلاها را به جان می‌خرند تا خدايی نکرده به جگر گوشه‌ی‌شان آسيبی نرسد، بعد از زايمان هم يکی کمر درد برايش می‌ماند، يکی فشار خون، یکی پوکی استخوان، و چه و چه...

همه‌ی ما وقتی پا به اين دنيا می‌گذاريم مادرمان را زخم می‌زنيم، دردی کهنه و نهفته درونش به يادگار می‌گذاريم و بعد که خرمان از پل گذشت می‌رويم سراغ زندگی خودمان. مادر اما هرگاه کمرش درد می‌گيرد، يا فشارش بالا و پايين می‌شود يا زانوانش می‌لرزد ناخودآگاه لبخند می‌زند و زيرلب می‌گويد: «اين درد يادگار دوران آبستنيه، من سر همون خيار شورها الان اينطوری شدم...»

جمعه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۳

راحتی!؟

آدم بايد «مرگی راحت» داشته باشد

شايد برای همين «اعدامی‌ها» را «پیژامه» پای‌شان می‌کنند!

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!