دوشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۷

يادداشتهاي پدري كه يك لحظه حواسش پرت شد!

همه مردم پسر دارند ما هم خير سرمان پسر بزرگ كرده ايم!.به خدا هروقت پسر اين حسين آقاي بايرامزاده را ميبينم حَض ميكنم و در عوض در دلم به خودم فحش ميدهم بابتِ اين نَرّه خري كه پس انداخته ام!.همه آشنايان به من ميگفتند آخه مردِ حسابي!‘نونِت نبود‘آبِت نبود‘ديگه بعد از شش تا دختر هوس پسر دار شدنت چي بود؟!‘سر پيري و معركه گيري؟!.ميخواستم جوابشان را بدهم‘مي خواستم بگويم كه بابا تقصير من نبود!‘تقصير مَمَدآقا داروخانه چي بود كه جنس نامرغوب به ما فروخت!‘ولي اينها را كه نمي شود گفت؛تُفِ سر بالاست!.خيلي سخت است كه از اين ور سركوفتِ زنت را بخوري و از آن ور متلك از در و همسايه و فك و فاميل بشنوي!؛ديگه جونم به لبم رسيده.شش تا دختر شوهر داديم با چه بدبختي ولي اينقدر كه اين پسر ما را چزاند اون بدبختها مارو نچزوندن!.آخ كه مادرش چه آرزوهايي برايش داشت‘مي خواست شازدَش دكتر بشه تا جلوي مردم سرش را بالا بگيره و پُزش را بده! با چه نكبتي كلي پول داديم واسَش دكترا خريديم!.
همين اواخر فهميديم كه پسره جوهرلق دستش كجه!.مثلا چند وقت پيش بهش صد هزار تومان پول دادم كه براي خانه خريد كند؛وقتي برگشت سه تا نان بربري خريده بود؛گفت كه شده صد هزار تومن!‘ما هم ساده! باورمان شد و فحش وبد و بيراه نثار نانوا و تورم و اينها نموديم!.گفت ميخواهد براي من و مادرش ماشين بخرد.ما هم خوشحال شديم و هرچي پس انداز و حقوق بازنشستگي و طلا كه طي اين ساليان با خون دل جمع نموده بوديم و بالغ بر سي ميليون تومان بي زبان ميشد را دو دستي تحويل اين زبان نفهم داديم تا برود و خير سرش براي ما اتول بخرد كه البته خريد!‘يك ژيان لكنته خريد و گفت كه شانس آورديم كه با آن چُسَنَّّار پولي كه داديم توانسته اين ابوقراضه را بخرد و كلي هم منّت سر ما گذاشت كه كل عبدل آباد و بيهقي را در نَوَرديده!.بعد از چند هفته فهميدم كه بايد اقساطِ آن ابوطياره را هم بنده بپردازم!.
با هزار جور قرض و قوله و وام و كوفت وزهرمار توانستم يك گاري و تعدادي بشكه و يك تلمبه بخرم تا بلكه از آقا نعمتعلي نفت بگيرم و توي محله بفروشم.خير سرمان خواستيم دستِ اين پسره تنه لش را هم يك جايي بند كنيم تا بلكه چيزي ياد بگيرد!؛همه نفتها را كه زير قيمت فروخت هيچ‘بلكه تمام بشكه ها و گاري و تلمبه را هم مفت مفت فروخت!؛ نه تنها از فروش نفتها و وسايلش چيزي عايدِ ما نشد بلكه به حضرتِ آقا بدهكار هم شديم و از ما طلبِ حق و حقوق و بيمه معوقه اش را نمود!.
وقتي دوستانم گفتند كه من خيلي هالو هستم و پسرم سرم را كلاه گذاشته خيلي عصباني شدم! كارد مي زدي خونم در نمي آمد.وقتي واردِ خانه شدم پسره كوفتي را به اتاق پذيرايي احضار نمودم.با اسناد و مدارك به او ثابت كردم كه در اين چند ساله كلي ما را تلكه كرده!.گفتم كه بالغ بر يك ميليارد ريال از بودجه خانه كِش رفته و اصلا معلوم نيست با اين پول هنگفتِ بي زبان چه غلطي كرده!.مرتيكه نه گذاشته نه برداشته شروع كرده داد و بيداد راه انداختن كه اين حرفي كه شما ميزنيد حرفِ بدي است!.صاف صاف توي چشم من نگاه مي كرد و مي گفت كه هرچي پول بهش داديم ليست نموده و روي يك ورق كاغذ به محضر ما تقديم مي كند!.زن ما هم در همان لحظه عاطفه مادريش گل نمود و به هواداري از شاخ شمشادش در آمد و رو به ما داد ميزد كه مرد خجالت بكش!‘ببين پدرهاي ديگه براي پسراشون چه بريز بپاشي ميكنن اونوقت تو به خاطر چندرغاز داري الم شنگه راه ميندازي؟! والا قباحت داره! زشته تو در وهمسايه!.پسره الدنگ با هزارتا شامورتي بازي ما را مجاب كرد كه سياهه اجناس خريداري شده را در اسرع وقت به ما پيشكش كند.
با تاخيري سه ماهه يك برگ كاغذ پاره داده به من به عنوان بودجه اي كه دريافت نموده و بودجه اي كه پرداخت نموده!.البته بودجه كه چه عرض كنم‘نبودجه!.با دو تا از دوستان قديمي كه يكي بازنشسته حسابداري بود و ديگري دكتراي اقتصاد داشت تمام محاسبات را انجام داديم؛باز هم رسيديم به همان خانه اول كه همانا هپلي هپو شدن مبلغ كذا بود به اضافه برخي آفتابه دزدي هاي ديگر!.ولي تا آمديم به خودمان بجنبيم و مچ اين دزدِ سر گردنه را بگيريم ديديم اي دادِ بي داد!‘پسره ورپريده رفته همه جا را پر كرده كه پدرش دچار ماليخوليا شده و افكار ضد نظام خانواده دارد!.با دوستانش روزنامه ديواري در محل نصب نموده در جهت توبيخ ما! حتي كمپين هايي نيز به حمايت از او در محل اعلام موجوديت نمودند! خب هرچي باشدپسره خاك بر سر دكتره‘حرفش بورو داره! اي دستم بشكنه كه واسش دكترا خريدم!...
الان مدتي است كه پسره پيداش نيست.به صلاحديدِ دوستان قضيه را مسكوت نگه داشتم البته راهِ ديگري هم نداشتم!.خلاصه كه اوضاع خانه بدجوري بهم ريخته.ايران خانوم(نام عيال بنده) هم كه از بس حرص و جوش خورده ديگر پر و پايي برايش نمانده‘افتاده يك گوشه اي و اوضاعش هم روز به روز خرابتر ميشود و من بدبخت يك پاپاسي پول براي درمانش ندارم.همه را آن پسره بي بُتّه برداشت و رفت پي يللي تللي خودش و معلوم نيست كدوم گوري گم و گور شده.همين دو زار حقوق بازنشستگي هم كه مي گيرم بابتِ بدهي هايي كه اون الدنگ براي ما بالا آورده توسط طلبكارها ضبط شده.خلاصه كه اوضاع خيلي قمر در عقربه!...راستي همچين روزي بود كه ايران خانوم اين پسره نكبت را زاييد!..آخ ممدآقا داروخانه اي! خدا لعنتت كند!!!

شنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۷

از بي بي سي بيشتر از خدا بايد ترسيد؟!

  • شنبه-مشغول تماشا كردن برنامه مستندي هستم از بي بي سي فارسي (صد البته از طريق اينترنت با سرعت 28 كيلو!‘كور شم اگه ما ماهواره داشته باشيم!).تصاويري ويدئويي از آغاز اكتشاف نفت در ايران و استخراج آن به همراه صداي گوينده اي كه انگار برايم آشناست!
    يكشنبه-اخبار 20:30 را كه ديدم كانال را عوض كردم و از طريق اينترنت(!) به تماشاي بي بي سي نشستم(مبرهن است كه به سببِ تغيير سريع كانال دچار حالتِ تهوع شدم!).برنامه مستندي در حال پخش بود راجع به برخي مشاهير ايراني به همراهِ فيلم هايي
    كه از بدو تولد تا ميانسالي شان از آنها ضبط شده!
    دوشنبه-مشغول شام تناول نمودن هستم كه ميزنم بي بي سي(يعني كانكت ميشوم!).برنامه اي مستند در حال پخش است با محوريتِ
    فرهنگِ غذايي در نقاط مختلف دنيا به همراه پخش فيلمهايي از زمان به وجود آمدن كشور موردِ نظر تا زمان حال!
    سه شنبه-بي بي سي و برنامه مستندي راجع به شاهِ مخلوع ايران و پخش تصاويري از دوران كودكي شاه تا دوران مرگش به همراهِ فيلمها و تصاويري كه تا حالا از هيچ جايي نديدام ميخكوبم نموده!
    چهارشنبه-بي بي سي فيلم مستندي از مقدماتِ اختراع اولين دوربين فيلمبرداري نمايش ميدهد به همراهِ مصاحبه اي ويدئويي با مخترع دوربين فيلمبرداري در زماني كه هنوز موفق به اختراع اين وسيله نشده!!
    پنجشنبه-پخش تصاويري از انسانهاي اوليه به همراه فيلمي از فرودِ آدم و حوا روي زمين!(كاملا مستند و واقعي!!)..سوالي به ذهنم ميرسد و آن اين است كه اينها اين فيلمها را از كجايشان در مي آورند!
    جمعه-امروز بي بي سي را نگاه نميكنم چون زير تختم پنهان شده ام.از صبح تا حالا تمام سوراخ سنبه هاي خانه را گشتم تا محل استقرار دوربينهاي بي بي سي را پيدا كنم ولي موفق نشدم!.ميترسم از اينكه بي بي سي دستم را پيش همه رو كند!..بايد حواسم باشد كه بي بي سي را ناراحت نكنم تا اسنادش را رو نكند!....آنها از همه چيز فيلم دارند حتي از كارهاي من!!!

پنجشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۷

اميدهاي روي هوا!

در تاريخ 23 فورية سال 2011 حين ميلاد(5 صبح)؛دادگاهي در سيارة زُحل طي بيانيه اي اعلام كرد كه حكم بازداشتِ چند مهندس اسانسيوني را صادر نموده و ايشان را تحت پيگرد قضايي قرار داده است.در اين بيانيه بيان شده كه دليل اين حكم شكايتِ ساكنان سيّاراتِ ماه و مشتري و ناهيد و مهر و تني چند از رانندگان ماهواره هاي بين خطي مسير مريخ-نپتون‘از ماهوارة سفير "ديماوارون" است كه چندي پيش توسط مهندسين كذا به هوا ول گرديده.اين دادگاهِ عالي اعلام كرده كه اين مهندسين بايد ظرفِ يك ميلياردم ٍثانية نوري خود را به مراجع قضايي ذيصلاح در سيارة زحل معرفي نموده و در جريان احكام خود قرار گيرند.
در تاريخ 23 فورية سال 2011 حين ميلاد(10 صبح)؛مامورين اطلاعاتِ سيارة زحل موفق به دستگيري نام نبردگان گرديدند!.اين دستگيري در حالي انجام شد كه متهمين به صورتِ مذبوحانه اي سرهاي خود را زير برفِ كوه هاي پامير پنهان نموده بودند.در پي اين اتفاق توجه تمامي رسانه هاي كهكشان راهِ شيري به سيارة زحل و دادگاهِ آن جلب شد.ساعاتي پس از دستگيري متهمين‘سران دُوَل(حتما بايد اعراب گذاري كنم تا درست بخوني؟!) برخي از زمينيان خاورميانه اي اعتراض خود را از اين حركت زحلي ها اعلام نموده و مردم خود را به تظاهرات و سر دادن شعارهاي ضد زحلي از قبيل مرگ بر زحل وادار نمودند.برخي از اعراب نيز پس از شنيدن اين خبر كفشهاي خود را به سمتِ آسمان پرتاب نمودند كه در پي اين حركت‘بيشتر اعراب دچار سرشكستگي و كوري چشم گرديدند.
در تاريخ 23 فوريه سال 2011 حين ميلاد(3 ظهر)؛دادگاهِ رسيدگي به اين پرونده در زحل تشكيل جلسه داد و رسما كار خود را با حضور متهمين و وكلاي تسخيري و شاكيان و خبرنگاران آغاز كرد.اتهاماتِ مهندسين طبق قرائتِ منشي دادگاه از اين قراربود:
1-برهم زدن نظم نوين كهكشاني و نيز سلب آسايش از ساكنين مريخ و عطارد به سبب ايجاد صداهاي ناهنجار كه به صورت قار قار از موتور و جير جير از بدنة ماهواره پخش مي گردد.
2-آلوده نمودن محيط كهكشان توسط ماهواره كه دچار روغن سوزي شده و دودِ غليظي به همراهِ صداهاي سرسام آور از اگزوز آن خارج مي شود.همچنين سوت كشيدن لنت ها كه باعث تشنج مريخي ها مي شود و آزبست توليد مي كند نيز نبايد فراموش گردد.
3-نصب بوقهاي 10-11 مخصوص مايلر و كاميون بر روي ماهواره و به صدا در آمدن مدام آنها و بر هم زدن آرامش كهكشان و بيمارستانهاي مربوطه.
4- نشر اكاذيب و پارازيت در منظومه!!
5-حمايت از ترانسفورميسم و اقدام به خرابكاري در مدار صفر درجه!
6-ضعف در ارتباط برقرار كردن با ساير ماهواره ها به صورتي كه ماهوارة مذكور به غير از زبان مادر زادي هيچ زبان ديگري را نمي فهمد.
7-غصب نمودن فضا و مداراتِ فرضي آن هم بدون برنامه ريزي قبلي.
8-ايجادِ سد معبر و توي دست و پا بودن و ايجادِ مزاحمت براي ساير فضا پيماها و شاتل ها(حد فاصل پل راه شيري تا بزرگراه پلوتون).
9-ايجاد مزاحمت براي نواميس مريخي و اقدام به اتو زدن!
10-اقدام به تبرج از طريق بلند نمودن صداي ضبط صوت و پخش صداهايي از قبيل "دوپس دوپس و ديش ديش و مهوش‘پريوش‘غلط كرد شوهر كرد" .
11-پخش بوي نامطبوع.
12-اقدام به لايي كشي بين سفينه ها و موشكها و در پي آن افزايش تصادفات و مرگ و مير ناشي از آن.
13-نوشتن يادگاري روي بدنة ماهواره ها و فضاپيماها.
14-زباله پراكني و فحاشي.
15-توقف در نقاطِ دلخواه و دوبله پارك كردن.
16-سانسور نمودن فركانسهاي ارسالي ساير ماهواره ها.
17-انجام دادن هر كاري به جز وظايفِ يك ماهواره!
در تاريخ 23 فورية سال 2011 حين ميلاد(4:05 ظهر)؛دادگاه وارد شور مي شود. به متهمين اجازة دفاع داده نمي شود.در ساعت 4:15 هياتِ منصفه راي به جاري شدن حكم و خروج ماهواره از مدار زمين مي دهد.قاضي نيز براي مهندسين به مدت 1 سال نوري حبس ابد مي دهد و تقاضاي تشديدِ تحريم ها بر اسانسيون را مي نمايد و حكم را سريع الاجرا مي خواند.اتمام جلسه.
در تاريخ 23 فورية سال 2011 حين ميلاد(9شب)؛رييس جمهور كشور اسانسيون اعلام مي نمايد كه به نظر آنها عملياتِ پرتاب ماهواره موفقيت آميز بوده و اين احكام صادره يك مشت كاغذ پاره بيشتر نيستند و ما با استفاده از متخصصين اسانسيوني تا چند روز آينده ماهوارة سفير ديماوارون2 را به فضا ول خواهيم نمود!
در تاريخ 25 فورية سال 2011 حين ميلاد(00:00)؛اكثر اهالي اسانسيون به سبب سرما يا گرما و نيز گرسنه گي و تشنه گي ريق رحمت را لا جرعه سر كشيده اند!!


پس و پيش نوشت:منوچهر احترامي هم رفت.....روز 22 بهمن هم رفت......لعنت به اين زمستون!

جمعه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۷

وقتي بودجه در جيب جا شود!

از آنجايي كه در اين چند سالة اخير لايحه‌ بودجه در هنگام ارائه به مجلس مُدام آب مي رود و نيز در پي سخنان رييس جمهور محترم كه فرمودند:«به اميد روزي كه قانون بودجه آنقدر كوچك شود كه در جيب هر ايراني باشد»‘پيش بيني مي شود كه اگر اين روند در سالهاي آينده هم ادامه پيدا كند‘رييس جمهور وقت‘هنگام ارائة لايحه هاي بودجه اين سخنان را بر زبان خواهند راند:
(تبصره:خوانندگان آزادند هر كسي را كه دوست دارند در قامت رييس جمهور بعدي فرض نمايند!‘البته فرض اصلحتر آن است كه بر ابقاءِ شرايطِ فعلي صحه بگذارد!)
1-رييس جمهور آينده يك و نيم هفته با تاخير‘هنگام ارائه لايحه بودجه سال 89 پشتِ تريبون مي رود و در حالي كه يك دفترچه چهل برگ(از اونا كه عكس ميكي موس داره!) را در دستش گرفته و مدام آن را جلوي چشم حضار از اين رو به آن رو مي گرداند ابراز مي نمايد كه اميدوار است لايحه سال آينده كمتر وقت محترم مجلس را بگيرد!
2-هنگام ارائه بودجه سال 90 كه يك ماه با تاخير توسط رييس جمهور به مجلس ارائه مي شود‘ايشان يك عدد سي دي همراه با كاور كه عكس خودش روي آن است و لبخند مليحي تحويل بيننده مي دهد ر ا به هيات رييسه مجلس تقديم مي كند!
3-قاعدتا همان رييس جمهور‘هنگام ارائه بودجه سال 91 (با 2 ماه تاخير در اسفند ماه!) در حالي كه با عجله وارد صحن مجلس مي گردد يك ورقه كاغذ A3 را به عنوان لايحه بودجه از جيب كنار كُتش در مي آورد و پس از باز كردن تا شدگي ها و مچاله گي ها‘آن را به رييس مجلس پيشكش مي كند.(لازم به ذكر نيست كه 90 % اين كاغذ‘مقدمه هايي از قبيل منت خداي را عزوجل و غيره است و 10% هم راجع به نفت و گاز و روسيه و غيره است!).
4-بعد از تعطيلات نوروز سال 92‘رييس جمهور با يك تاخير سه ماهه وارد مجلس ميشود و يك عدد فلاپي ديسك را به عنوان بودجه سال 92 به دست رييس مجلس مي دهد و پشت بلندگو اعلام مي كند كه سعي شده در اين لايحه بيشتر به معنويات پرداخته شود تا ماديات!.نمايندگان هم از زحمات بي دريغ ايشان متشكر ميشوند!
5-در دولت بعدتر(تبصرة بالا اينجا هم كاربرد دارد!)‘رييس جمهور وقتي مي خواهد لايحه بودجه سال 93 را تقديم مجلس كند اينگونه سخنراني ميكند:« نمايندگان محترم توجه داشته باشند كه بنده برخلاف دولتهاي قبلي كه با تاخير لايحه را تقديم مجلس مي كردند خيلي زودتر لايحه را تقديم كردم.اصلا قرار بود ديروز تقديم كنم ولي چون تلفن همراهم را در منزل جا گذاشته بودم نتوانستم لايحه را ارائه دهم.ولي امروز...بله!...جنابِ رييس!‘رسيد؟!...(رييس مجلس جواب مثبت ميدهد)...عرض مي كردم كه امسال لايحه بودجه را براي هيات رييسه اس ام اس زدم كه البته فقط يك اس ام اس شد!»رييس مجلس تذكر مي دهد:«"پيامك"‘جنابِ رييس جمهور!»
6-در هنگام ارائه بودجه سال 94 است كه به پيش بيني رييس جمهور فعلي مي رسيم يعني قانون بودجه جيبي‘و آن زمان است كه شما وقتي در صفِ پرداخت ماليات هايتان ايستاده ايد در جيبتان يك كاغذ اندازه بليط اتوبوس يافت خواهيد كرد كه روي آن نوشته شده:«نداريم!»
7- تا همين 6 مورد هم زيادي منطقي پيش بيني نموديم!!

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!