جمعه، دی ۱۰، ۱۳۸۹

چهارشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۹

نیاز

وَه که چقدر آسمان آبی‌ست...
بَـهْ که چقدر هوا تمیز است...
چَـهْ که چقدر انسانها با هم مهربانند...
آه که چقدر این شپش‌هایی که تَهِ جیب‌هایم آفتاب‌بالانس می‌زنند گوگولی‌اند...
اوف که چه چهره‌ی فتوژنیکی دارد این عزراییل!...
وَهْ و بَـهْ و چَـهْ و آه و اوف که چقدر دلم می‌خواهد کمی، فقط کمی، برای خودم بمیــرم!!

یکشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۹

اسکروچ

نوستالژیِ «اسکــــرووووووچ»!... و خاطره‌ی چیدنِ سکه‌های دو تومنی و پنج تومنی روی هم شبیهِ «اسکـــروووووچ»!... و الباقی‌اش هم؛ «حسرت»...!

یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

تلخم...


ما دِلِ‌مان کربلاست...

سینه‌‌ی‌مان را که بشکافی
قلبمان را بر سرنیزه خواهی دید؛
پس بــِبُـــر ای شِمر!.. ببُر!
شاید اگر گلویم دریده شود،
این بغض لعنتی هم از زخم بیرون تراوَد...

سه‌شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۹

تعارف نکن!

ـ«هوا» را که از ما گرفته‌ای، «خنده‌ات» را هم که گرفته‌ای، «حال»مان را هم که گرفته‌ای، یکباره بیا «جان»مان را هم بگیر و خلاص! هرکسی هم که پرسید جریان چه بود در جوابش بگو: «هیچ! نه خانی آمده بود، نه خانی رفته بود!»ـ

دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۹

مغز شیمیایی!

باران که نمی‌بارد،
وقتی هم که می‌بارد،
آنقدر «اسیدی»‌ست
که تمام خاصیت‌های «بازی»ام را می‌شورد و
خنثی می‌شوم!
برای همین است که مدتهاست «بازی» نیستم!
دیگر نیمه‌ی قلیایی‌ام قلیان نمی‌کند!

یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۹

ما هم که کلا پفک!

از هر ده نفر ایرانی، نُه نفرشان احساس خوشبختی می‌کنند و آن یک نفر باقی‌مانده هم به سببِ بیشتر بودن شدتِ احساس خوشبختی‌اش می‌شود رییس آن نُه نفر قبلی!

شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۹

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!