یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

تلخم...


ما دِلِ‌مان کربلاست...

سینه‌‌ی‌مان را که بشکافی
قلبمان را بر سرنیزه خواهی دید؛
پس بــِبُـــر ای شِمر!.. ببُر!
شاید اگر گلویم دریده شود،
این بغض لعنتی هم از زخم بیرون تراوَد...

۹ نظر:

ماه گفت...

نمی دانم آیندگان خواهند توانست اوج درد و تلخی نسل سوخته مان را به عزا بنشینند...!

خان گور خانم گفت...

نگو که دلمون خونه

ثلج گفت...

و چه قدر خون سرد و آرام بریدند و می برند و خواهند برید.
ببر
خم به ابرو هم
نخواهم آورد
باشد که تنها به خون من
سیراب گردی

زشت گفت...

اصلا نمی تونم بخندم.جای خالیه شادی...شب چله بود یه زمانی

فلانی گفت...

عالی بود
مثل همیشه

آسمون(مشی) گفت...

ای بابا!برادر! کی این روزا شیرینه؟؟؟

ناشناس گفت...

چه مرگته ؟ کشتی ما رو این چند وقته اون قدر ناله کردی . اه

پگاح گفت...

salam amibe azizz.......
hamchenan inja ra dooost daram

مثل هیچکس گفت...

در انتخابات وبلاگهای برتر شرکت کن...
آدرس: وب گپ
http://www.webgap.blogfa.com/
این لینک بیشتر برای اونه که وبلاگهایی که خوب می نویسن،بهتر و بیشتر دیده شن...

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!