جمعه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۸

نيمچه فيلمنامه اي به نام "پرشين لاست" يا "گمشدگان لاستـــيكي!"..قسمت سِيُّم

آنچه گذشت:

زحمت بكش برو دو تا مطلب پايينتر خودت بخون هر چي كه گذشت!

قسمتِ سِيُّم:

آقاي دوست گلي دوباره و سه باره اقدام به آرام نمودن اكبر و اصغر نموده و در موردِ زيبايي هاي زندگي و انسانيت و گل و قورباغه با آنها سخن ميگويد.
مسافرين دسته دسته واردِ اتوبوس شده و به سمت هواپيما حركت ميكنند و در چند قدمي هواپيما از آن پياده ميگردند.اولين چيزي كه مشاهده ميكنند اين است كه يكي از تعميركاران با يك عدد پيچ گوشتي ريز و خيلي كوچك مشغول سفت نمودن ملخ هواپيما است.(لازم به ذكر نيست كه هواپيماي مورد نظر از نوع توپولف مدل سي 130 بوده و در حال حاضر بدنه اش با انواع و اقسام گرد و غبار و خاك و جلبك و خزه و تار عنكبوت مزين شده!)
يكي مسافرين خانوم با ديدن هواپيما انگشت به دهن مانده و به قدرت خداوند به خاطر ساختِ چنين موجودي آفرين ميگويد.اين خانوم كه پا به ماه هستند نامش مهري بوده و براي ديدن همسرش كه كارمندِ يكي از وزارت خانه هاست به تهران ميرود!(معادل:كلير!-به خاطر اينكه در جامعه ما اصلا طلاق و طلاق كشي وجود نداره مجبور شديم اين شخصيت را همپا با باورهاي جامعه بسازيم!-دختري شريف و مهراوه!-اجاره دهنده رَحِم!-دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد رشته كتابداري!-با حجاب كامل!)
مسافرين با احتياط كامل سوار هواپيما شده و روي صندليهايي كه پنبه ها و فنر هايش بيرون زده مستقر ميشوند(البته به لطف اتوبوسهاي شركت واحد همگي به اين مسئله عادت دارند!)
عبدو كمربندِ پسرش حنيف را ميبندد و يك عدد كشيده حواله صورتش ميكند تا مثل بچه آدم بتمرگد!
]عبدو(سيه چرده-بچه باحال آبادان-راستگو وصادق!-نقاش ساختمان-جنگ زده و بيكار-عاشق عينك ريبن-ملبس به دشداشه با ماركِ آديداس)[
]حنيف(پسر عبدو-استعداد درخشان-مبتلا به هموفيلي-بچه طلاق-داراي يك طوطي به نام پِني!)(به دليل اينكه سگ در فرهنگ ما هم نجس است هم اينكه باعث توقيفِ خودرو ميشود ما طوطي را جايگزين نموديم كه هم بامزه تر است و هم اينكه با يك صداپيشه براي طوطي كل قضيه را...آره ديگه!)[
هواپيما آماده حركت بود كه يكي از مسافرين خيلي چاق نفس نفس زنان وارد هواپيما شد؛او كسي نبود به جز حسن!(از آنجايي كه در تمام فيلمها و داستانهاي ايراني نام شخصيتهاي چاق هميشه حسن بوده ايشان هم نامش همين است!-البته به اندازه هارلي چاق نيست چون ماشاله هزار ماشاله تو مملكت ما اصلا آدم چاق پيدا نميشه!-مبتلا به انواع زخمهاي معده‘عثني عشر‘روده‘بواسيل(!) و غيره!- مو قشنگ-هنرمند-باحال-روشنفكر غرب زده زبان نفهم!-بامزه-خل و چِل!-داراي زباني سرخ و سري سبز لجني!-ببو گلابي!)
صداي كاپيتان با خش خش از بلندگوهاي هواپيما خارج ميشود:
كاپيتان-با عرض سلام عيلكم خدمتِ مسافرين محترم پرواز "اردبيل هوا"! من كَپيتان كريم باقري هستم!.خواهشمنديم در صورتي كه كمربندهاي صندليتان سالم هستند آنها را گره زده و براي صعودمان به مرحله بعد دعا بنماييد!.آن دسته از مسافريني هم كه صندليشان كمربند ندارد به جهتِ اصلاحات در لگاريتمهاي مصرف لطف نموده و لوله سمت راستِ خودشان را نگه دارند!.در ضمن يادتان باشد كه ارائه بليط نشان دهنده شخصيت شماست!.آن خانومي هم كه دارد براي شما ايما و اشاره مينمايد دلقك نيستند بلكه مهماندار طياره بوده و مشغول آموزش دادن به شما در مورد نحوه استفاده از مستراح ميباشند! لطفا نيشتان را بسته و توصيه هاي ايمني را جدي بگيريد! با تشكر؛كَپيتان كريم باقري!
(مهماندار در حال آموزش دادن نحوه ورود يه توالت بوده و تاكيد ميكند كه مسافرين حتي المقدور با پاي راست وارد شوند و حتما طهارت بگيرند!..البته ايشان در نظر داشت كه نحوه صحيح نشستن در آنجا و مَنوآل(طريقه مصرف) آفتابه گيري را هم توضيح دهد كه به دليل ازدحام مسافرين نتوانست!)
پس از صحبتهاي كاپيتان؛ متصديان امر هندل هواپيما را چرخانده و با كمي هول دادن در سرازيري و با استفاده از كلماتي از قبيل "علي علي" و "آقا يه دست به اين هواپيما ميزني" و غيره طياره را روشن مينمايند و صداي گوش خراش موتور در فرودگاه و اطرافش منعكس ميگردد و هواپيما شروع به تكان تكان خوردن ميكند!

واي.....چه ميكنه اين تعليق!!....الان مطمئنا دارين از خودتون مي پرسين مگه هواپيماها تو ايران روشن هم ميشن!!؟....حالا!.... ما ينموره تخيل به خرج داديم و خواستيم تا آبروي خطوط هواپيمايي هاي ايراني را حفظ نماييم!.......شما خونتو كثيف نكن!.........فعلا برو حال تعليقو ببر!!!!..........همچنان ادامه دارد!!!!!!!!!

۳ نظر:

Saeedeh Amin گفت...

ایول

*pegi گفت...

آقا شما احتمالاً قصد سوزاندن دل و ... خواننده هاتون رو ندارید آیا؟؟
خب داشتیم مثل بچه خوب قصه شنگول و منگول در جنگل رو می خوندیم
چرا از این شاخه به اون شاخه می پرید؟؟
مگر قصه های جنگل چِش بود که زدید تو کار فیلم فارسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

camelia گفت...

eee khob baba in che jooreshe be man ye kahbar bedeh edame midi man yeho miyam mibinam ke aGhab moondam az serial vaaaaaaaaaaaaa
na be khubi un dota Ghabli ama bazam bahal bud :X

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!