پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۷

راز خلقت

خاک،پاک بود که آدم شد.
شیطان،فرشته بود که اهرمن شد
آدم،بی هوس بود که حوّا آمد!
حوّا بی هوا بود که طرد شد
زمین اَمن بود که انسان آمد.
آسمان آبی بود،سیاه شد
زمین می چرخید،لرزان شد.
جنگل سبز بود،بیابان شد.
صلح،خواب بود که جنگ شد.
عجل بیکار بود،سرش شلوغ شد!
زمینی ،که روزی،دور بود،گور شد
قرار بود، انسان، خِیر باشد،شَر شد!
و خدا با خود گفت:چه می خواستیم و چه شد!
آری،....خدا نیز،بیکار بود که خدای ما شد!!!!

۲ نظر:

Unknown گفت...

شعر خوبي بود اما چند تا كلمه ش با هم نمي خوند! روي هم رفته خوب بود!http://mashi.blogsky.com/

mastane گفت...

خوب بود :)

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!