پنجشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۷

کلیلیسم و دمنیسم!(سیر حکمت در آکادمی جنگل!)..قسمت شیشم(ششم!)

شاهین با صدایی رَسا گفت:«ببینید که کار ما به جایی رسیده که یک جانور غربزده و خود فروخته و ترسو می خواهد سلطانِمان شود!.اینهایی که دَم از صلح می زنند همانهایی هستند که در آخرین جنگی که در جنگل اتفاق افتاد رفتند و زیر لحافها و برگهایشان استتار کردند و پنهان شدند!.بدون جنگ،صلحی نیز نخواهد بود!.به نظر من نباید زمام امور جنگل را به افرادی سپرد که از جنگ هراسانند.من هم فرمایشاتِ جنابِ کرگدن را دربارۀ میلیتاریسم قبول دارم منتها همانطور که ساعاتی پیش اعلام کردیم کاندیدای ما جناب عقاب است.شما کسی را تیزبین تر و قوی پنجه تر از او نخواهید یافت.چشم ایشان چندین مگاپیکسل قدرت دارد و همه چیز را با کیفیتی بالا و وضوح تصویر فوق العاده ضبط می کنند.گوشهای ایشان هم آنتن دهی خوبی دارد.بنده به نمایندگی از جنابان فاخته،باز و قوش این سخنان را گفتم و اعلام میکنم که ما به عقاب رای میدهیم».شاهین پس از سخنرای اش از عقاب خواست تا دوباره سخنرانی کند به همین دلیل فاخته نوبتش را به عقاب داد و به نفع او کنار کشید.عقاب که با حالتی مغرورانه و پیروزمندانه نشسته بود بادی در گلویش انداخت و گفت:«بنده کاری با حیواناتی که دَم از تغییرات و اصلاحات در جنگل را میزنند ندارم،بلکه روی سخنم با جنگلیان قانونگرا است.نباید گذاشت که جنگل ما به دستِ یک اقلیتِ سکولاریست بیافتد،باید از ارزشهایمان دفاع کنیم و مخالفان خود را سرکوب نماییم.من و هم پیمانانم در صورت پیروزی در این رقابتها آمادۀ هرگونه جنگل تکانی و از بین بردن این نیروهای خود فروخته هستیم.»حاجی لکلک هم که از همین جناح بود ولی کمی محافظه کار تر،با سیاست خاصی از رقابتها به نفع عقاب کنار کشید.به دنبال کنار کشیدن حاجی لکلک به نفع عقاب،پلیکان،اردک،مرغابی،غاز و مرغ دریایی نیز به حمایت از لیدرشان که حاجی لکلک بود به نفع عقاب کنار کشیدند.قبل از اینکه گنجشک صحبت کند،حاجی لکلک دوباره شروع به سخن گفتن کرد و در حالی که یک حلقۀ جلبک را در بالش میچرخاند گفت:«از حاضرین عذر میخواهم که دوباره وقت شریفشان را میگیرم،خواستم تا عمر باقی است کمی شما را ارشاد کنم تا شاید به راه درست هدایت شوید.اولاً بنده چون پایم در گچ است وشکسته،نمی توانم که شخصاً عهده دار این امر خطیر یعنی حکمرانی شوم،ولی قول خواهم داد که در تمامی عرصه ها یک مشاور و معاون خوب برای حکمران آینده باشم!.در ثانی بنده می خواهم خواهش کنم که هر حیوان درست گرایی که بر مسند جنگل نشست از وی حمایت کنید،حتی اگر اشتباهاتِ وحشتناکی هم داشت از حمایتش غافل نشوید!.از رسانه های جنگل هم می خواهم که از وی حمایت کنند.اگر هم یک حیوان تغییرطلب بر راس جنگل نشست که خُب معلوم است که خونش حلال است و گوشتش خوردن دارد!.زیاده عرضی نیست.»گنجشک که نوبتش رسیده بود،آب دهانش را قورت داد و گفت:«وقتی گفتند قرار است سلطان انتخاب شود ما خوشحال شدیم و جیک جیکِ مستانه ای سر دادیم،ولی همین الآن بر من روشن شد که از این به بعد حتی نمی توانیم فکر زمستونمون باشیم.بنده با این وضع اگر عُمری برایَم باقی ماند به نفع پرستو خانم کنار میکشم.»جغد که از طیفِ کاخ سازان کوخ نشین بود نگاهی عاقل اندر سفیهانه به گنجشک انداخت و گفت:«این پرستویی که شما از او دَم میزنی کاملاً معلوم الحال است.جنگل فروش تر از او سراغ ندارم.او باعثِ خروج سرمایۀ جنگلی از جنگل میشود.من و دوستانم جنابان عقاب و شاهین دیگر به ایشان اجازۀ ورود به جنگل را نخواهیم داد و روادیدش را صادر نخواهیم کرد!.ما را چه کاری است با غربزده ها و ددری دودوری ها!.طیفِ ما برای آبادانی آماده است!»سپس نگاهی وحشتناک و غضب آلود به گنجشک کرد و گفت:«گنجشککِ اشی مشی!،لبِ بوم ما مَشین!،بارون میاد خیس میشی،برف میاد گوله میشی میوفتی تو هَچَل!.»پس از این سخنان جغد بود که دیگر گنجشک لام تا کام حرفی نزد!.هُدهُد که به رُک گویی در جنگل شهرت داشت پس از مرتب کردن کاکلش گفت:...........ادامه دارد!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خدا به دادِ گنجشک برسه...دهقانی

ناشناس گفت...

جغد برای آبادانی؟!!...نکتۀ ظریفیه..

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!