چهارشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۸

نيمچه فيلمنامه اي به نام "پرشين لاست" يا "گمشدگان لاستـــيكي!"..قسمت چهارم


آنچه گذشت:
هيچي ديگه!..ملت سوار هواپيما شدند خلاص!

قسمت چهارم:
عنوان:"به جزيره گمشده پَروَرِ لاستابادِ عليا خوش آمديد!"

بالاخره هواپيما به ضرب و زورِ هندل و هول دادن و دعاي ملت و اينا روشن ميگردد.
[فرضيه اول: اگر قرار بود فيلم به صورتِ كمي واقعي آميخته با اكشن و مانندِ فيلم كوتاه ساخته شود در اينجا هواپيما به دليل بروز مشكل در قسمت باك به محض روشن شدن منفجر گشته و با خاك يكسان ميشود و تمام مسافرين تبديل به مارمالاد ميگردند!
فرضيه دوم: اگر فيلم به صورتِ واقعي و مستند ساخته شود در اين مرحله هواپيما پس از مدتي تكان خوردن و پِت پِت كردن دوباره خاموش گشته و مسافران پياده شده و پس از رفع خرابي دوباره سوار ميشوند!
فرضيه منظور(!): از آنجايي كه ما قرار است فيلمفارسي تخيلي بسازيم پس كمي با اغماض برخورد نموده و فرض ميگيريم كه هواپيما در اين مرحله روشن شده و آماده حركت ميشود.]
هواپيما با سر و صداي زيادي قار قار كرده و شروع به حركت مينمايد.تمامي مسافرين چارچنگولي صندلي ها و سيستم لوله كشي هواپيما را چنگ زده و با هيجان به صداهاي جير جيري كه از بدنه طياره خارج ميشود گوش ميسپارند!
وسيله نقليه مورد نظر سرعت گرفته و با شتاب باندِ فرودگاه را طي ميكند.
در همين لحظه كاپيتان بنا به دستور برج مراقبت ناگهان ترمز دستي را ميكشد و مسافرها روي هم ميغلتند!!.دليل اين توقف ناگهاني هم اين بوده كه يكي از نمايندگان مجلس و يكي از معاونين رييس جمهور از پرواز جا مانده و به وسيله تهديد از طريق آفتابه موفق به نگه داشتن هواپيما ميگردند!.يكي از مسافرين از همه جا بي خبر كه نامش فاتي است و روستازاده (معادل: آنالوسيا!- همان فاطي!!-از خانواده محترم رجبي!-داراي مشاغل زياد-الهام بخش و الهام دوست!-آپارتي!-هو چي-جيغ جيغو!-طلبكار از عالم و آدم-يه پا كماندو-وابسته به اصولات!-نويسنده در موردِ معجزاتِ هزاره ها!!) با تعجب ميگويد:
"وا..!رسيديم!!؟..ميگفتن هواپيما خيلي تند ميره ها اما من باورم نميشد!!"
خلاصه وقتي كه آن معاون و آن نماينده از طريق برخي منابع موثق با خبر ميشوند كه اين هواپيما قرار است لاست شود ترجيح ميدهند كه از طريق دوبي به تهران سفر نمايند (!) و اجازه ميدهند كه هواپيما پروسه لاست گشتن اش را طي نمايد!
دوباره هواپيما شروع به حركت كرده و كاپيتان تِيك آف مينمايد.
[تذكر: در صورتي كه فيلم را مستند مي ساختيم هواپيما پس از اينكه كمي از زمين برخاست و اوج گرفت همانجا سقوط نموده و كليه سرنشينان و خبرنگاران داخلش تبديل به مرباي هويج مي شدند ولي چون ما تخيلي فيلمنامه را نگاشته ايم پس فرض محال را بر اين مي گيريم كه هواپيما با موفقيت از زمين برخاسته و پرواز ميكند.]

خطِ سير هواپيما در آسمان بر طبق نمودار بالا است.

(1-خطهاي نقطه چين لحظاتي را نشان مي دهد كه هواپيما دچار نقص فني گشته و خاموش ميشود و در حال صقوط است!
2-خطهاي صاف هم به منزله روشن شدن مجدد موتورهاي هواپيما بوده و خط سير طبيعي آن را نشان ميدهد!)

مسافرين در حالي كه مشغول فرستادن صلوات هستند مشغول تناول نمودن تي تاب هاي تاريخ مصرف گذشته و ليمو ترش گشته و هر پنج دقيقه به صورت تناوبي دچار گلاب به رويتان مي شوند ولي چون چاهِ توالت هواپيما گرفته است پس الغرض كليه مراحل گلاب به رويي همان جا و در محل انجام ميگردد!!
پس از اينكه حدودا يك ساعت از پرواز مي گذرد صداي كاپيتان از بلندگو خارج ميشود.
كاپيتان-مسافرين محترم من كپيتان كريم باقري هستم و بايد به عرض شما برسانم كه كليه موتورهاي هواپيما به سببِ جا گذاشتن كارت سوخت در اداره و كمبودِ بنزين از كار افتاده اند و طياره در حال متلاشي شدن است.لذا خواهشمنديم هرچه سريعتر شهادتين خود را گفته و به استقبال پيشاني نوشتتان برويد!...باي!
پس از اين مكالمه كاپيتان در حالي كه يكي از خدمه پرواز را در آغوش گرفته از پنجره سمتِ راننده به همراهِ چتر نجاتش بيرون مي پرد ولي قاعدتا چترش باز نمي شود! (به احترام اين زوج خوشبخت يك دقيق سكوت!!)
يكي از مسافرين كه نامش ابراهيم است از اتفاقاتِ پيش آمده به شدت عصباني شده و شروع به دادن فحشايي از قبيل سان آو دِ لامصب و اُه لعنتي و اينا به زمين و زمان ميكند.(ملقب به اِبي!-معادل: ساوير-اِبي دس طلا-ابي چاخان-كلاه بردار و زمين خوار-(...) باز!!-هوادار تعدد زوجين!-بد دهن-مُخ زن-كسي كه در بدترين شرايط حال و حولش را مينمايد!-تلفيقي از شهرام جزايري؛محمدرضا گلزار و مجيد سوزوكي!!!)

بالاخره هواپيما سقوط ميكند!

[نكته اول: اگر يك هواپيماي ايراني سقوط كند قاعدتا در همان آسمان و نرسيده به زمين از هم متلاشي گشته و احد الناسي هم زنده نمي ماند و همگي تبديل به بكينگ پودر مي شوند!..خدا وكيلي خيلي هم تخيلي مي شود كه تعدادي از مسافرين زنده بمانند ولي خب خوبي فيلم هم همينهاست ديگه!..البته ما چون جلوه هاي ويژه مان ضعيف است نمي توانيم صحنه سقوط را به تصوير بكشيم و فقط هي تند تند دوربين را تكان تكان ميدهيم و به سرعت به سراغ صحنه بعدي كه در همان جزيره مورد نظر است مي رويم!..حالا اينكه آن دسته از مسافريني كه زنده مانده اند چگونه موفق به اين امر شده اند به من و شما مربوط نيست..به هر حال قسمت است ديگر!!!]

نما: روز-داخلي يا خارجي!؟-جزيره!
آخ جون تعليق!!...........كماكان ادامه دارد!!

۳ نظر:

saeed گفت...

basi ba nemoodare parvaz haal nemodim
:))

آسمون(مشی) گفت...

...ما که با بدبختی و نکبت نظر می زاریم!! این دفهش واقعن تعلیق داش! نفهمیدم چرا چاه توالت هواپیما پر شده بود و بقیه رو همونجا تو جاشون افاضه فرمودن یعنی چی؟؟
بعدشم ما نیایم نظر بزاریم شوما نباس یه سر به مابزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

لاذن گفت...

این داستان لاست تو خیلی دوست دارم ولی حیفه که فقط توی وبلاگت باشه بهتره یک فکر بهتری براش بکنی مثلا توی روزنامه های آن لاین یا ... نمی دونم ولی واقعا حیفم میاد که فقط تو وبلاگت منتشر بشه

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!