پنجشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۹

وقتی مجنون کوچک بود!..قسمت سِیُم

در زمانهای دور مردی می‌زيست که نامش بود «مجنون» و عاشق دختری بود به نام «ليلی».

وقتی مجنون به سن نونهالی رسيد پدرش بر آن شد تا وی را در مهدکودک ثبت‌نام نمايد. وقتی مجنون چندصباحی را در مهدکودک گذراند باز دست از عادت هميشگی‌اش برنداشت و در آنجا عاشق مربی مهدکودکش «خاله پارميدا» شد! پدر مجنون که جزو هواداران پروپاقرص مکتب «شمقدريسم!» بود چو حال و روز او را بديد تقاضا نمود تا بجای «خاله پارميدا»، «عمو اصغر» مربی مجنون شود! مجنون در فراق خاله پارميدا فغان‌ها سر داد و هر وقت سبيل‌های از بناگوش در رفته‌ی عمو اصغر را می‌ديد به ياد «عمو نيچه» می‌افتاد ولی تصميم گرفت تا بجای نااميد شدن به سمتِ حرکاتِ نرم روی بياورد و به همين سبب شروع به خميربازی و سرود خواندن نمود و به انجام حرکاتِ موزون مبادرت ورزيد! مجنون با هم‌مهدکودکی‌هايش کانکشن برقرار کرد و با ايشان «آی‌دی‌مسنجر» رد و بدل نمود و هر روز پس از مراجعت به خانه با دوستانش چت می‌کرد! از همين‌جا بود که پدرش رگه‌هايی از «غرب‌زدگی» را در مجنون مشاهده کرد و تصميم گرفت تا حجت را بر مدير مهدکودک تمام کند؛ پس به مهدکودک رفت و گفت که بايد در آنجا تفکيک‌جنسيتی به وجود آيد و کالسکه کودکانی که مزاحمت نواميس ايجاد می‌کنند توقيف گردد! از آنجايی که مجنون نمی‌خواست تا به خواست پدرش تمکين کند به همين دليل جزو کودکان ستاره‌دار مهدکودک شد و پدرش برای اينکه از فسادِ وی جلوگيری کند او را از آنجا خارج نمود و از همان‌جا بود که مجنون به سمتِ «سانتی‌مانتاليسم» سوق پيدا کرد!

ادامه دارد

*****

چاپيده شده در روزنامه «فرهنگ آشتی» به تاريخ 19/3/89

۶ نظر:

بهاره گفت...

ای مجنون غرب زده ی سانتی مانتالیست!!!

ماندالایز گفت...

بابا چه کردی با این اسطوره پرانی
دمت گرم .

مهرشيد گفت...

اين خاله پارميدا رو خوب اومدي!!

Helen گفت...

بیچاره مجنون! طبق عادت دیرینه...

کلاغ شورشی گفت...

گاهی خندیدن به قیمت چه چیزایی تموم میشه.و خنداندن.
غمگینم.
اما هنوز سرسخت و مبارز.خیابونی ام.
معترضم.
خارم.واسه چش کور قاتلا.
یه چیزی نوشتم بیا بخون.میای؟

whisper گفت...

با اين نوشته ها حسابي داري تن مجنون رو تو قبر ميلرزونيا!!!تازه خوبه هنوز به قسمت آشنايي با ليلي نرسيديم!!!پيش ما بيا رفيق

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!