شنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۹

کلاغ يا طاووس؟ مهم پرنده بودن است...

حکايتِ ما هم شده مثل حکايتِ آن پرنده‌ای که ابراهيم تکه تکه‌اش کرد و هر تکه‌اش را بر نوکِ کوهی نهاد تا بلکه به اذن پرودگار تمام تکه‌های منفصل از هم دوباره به هم پيوند بخورند و پرنده جان بگيرد!
آری... حکايتِ ما نيز چنين است
ما سال‌هاست که در ستيغ قله جای گرفته‌ايم و بوی عفن گنديدنمان به هوا خاسته و زير نور خورشيد برنزه می‌شويم!...
اما....
دل به روزی سپرده‌ايم تا خداوند اذن سر دهد و تمام تکه پاره‌های ما را به هم وصل کند و ما پر بگيريم...
تا اوج...

۶ نظر:

Mohammad Yousefi گفت...

كوتاه بود و زيبا

Melica گفت...

سلام!
بالاخره پیداتون کردم! باز هم میام!

زهرا گفت...

زنده باد تا اوج....

hanieh.s mirmohammad گفت...

salam.gmaletoono add kardam. ie sari ham be blogam bezanid khoshhal misham
www.jolbakche.blogfa.com

بهاره گفت...

سلام من به روزی که گره ی طناب پرهایمان را با دندان باز می کنیم ایمان دارم.

Melica گفت...

آخه شما از طنز نویس های مورد علاقه ی من هستید. قبلا از لینک های آی طنز وارد سایتتون می شدم،اما از وقتی آی طنز فیلتر شد، شما رو هم گم کردم تا اینکه اتفاقی آدرستون رو توی سایت آقای رها پیدا کردم!فقط قسمت اول اسم وب رو یادم بود!!

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!