پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۷

کلیلیسم و دمنیسم!.(سیر حکمت در آکادمی جنگل!)،قسمت دُیُّم(دوم!)

کوسه گفت:بنده به نمایندگی اپوزیسیون آبزیان رادیکال (خودش هم اِذعان داره!)عرض می کنم که باید با خشونت با همه چیز برخورد کنیم اصلاً باید دیکتاتوری عمل کرد تا دشمنان حساب کار دستشان بیاید، آقا جان الآن دنیا را نظامی ها می چرخانند.در پی فرمایشات کوسه،ائتلافِ دلقک ماهی و اره ماهی به نفع او کنار کشیدند. نوبت به عروس دریایی رسید که از حزب مادیان و نسوان جنگل ودریا بود،گفت: آقایان!، بیایید کمی به دور از افکار تحجّری و رادیکالیستی تصمیم گیری کنیم. چه اشکالی دارد که یک مادِّه به مسند جنگل بنشیند. بنده به تمام مادیون جنگل وعده می دهم که در صورتی که انتخاب شوم اولین کاری که می کنم این است که این لایحۀ حمایت از نرهای جنگل را بِالکُل لغو خواهم کرد. اظهارات عروس دریایی با استقبال حضّار ماده ونیز نرهای فمنیست رو به رو شد. هشت پا و نیز ماهی قرمز به نفع عروس دریایی کنار کشیدند. نوبت خرچنگ شد، گفت:بنده می خواهم تذکر بدهم که اصلاً ما سوراخ دعا را گم کرده ایم آقایان!، مسئلۀ ما مسئلۀ دریا نیست،مسئلۀ کل جنگل است!.عزیزانی که پیشتر از بنده سخن گفتند غالباً معلوم الحال هستند. همین آقای نهنگ، همیشه دو قورت ونیم اش باقی است و ممکن است ما را فدای زیاده طلبی های خودش گرداند. یا همین جناب کوسه،که پرونده های فساد اخلاقی بیشماری دارد و حتی در محکمۀ جنگل از ایشان به عنوان اراذل و اوباش نام برده میشود!. به نظر بنده این دو عزیز صلاحیت ندارند، البته سرکار خانم عروس دریایی جای خودشان را دارند ولی به نظر بنده شخصی باید انتخاب شود که به هر دوی این اماکن،یعنی جنگل ودریا تسلط داشته باشد. بنده وجناب میگو به نفع جناب لاک پشت کنار می رویم و اعلام می کنیم که حزب چَپَکی اندیشان راست پیما به ایشان رأی خواهد داد. لاک پشت که تازه از راه رسیده بود، سرش را از لاکش درآورد و پس از اینکه لبخند ملیحی تحویل حاضرین داد گفت:از جناب خرچنگ ومیگو سپاسگزارم که بنده را لایق این امر می دانند،خدمتِ شما عارضم که برنامه های بنده عبارتند از:گسترش خطوط پیاده رو مخصوص حیوانات آرام رونده و نیز خطوط مخصوص تندرو معروف به BRT برای حیوانات سریع رونده، افتتاح پروژه برج دیده بانی در جنگل و زیر نظر گرفتن اطراف و نیز احداث تونل از جنگل به دریا برای سهولت رفت و آمد حیوانات!. حلزون نیز از جانب اپوزیسیون میانه روهای آرام پیما به نفع لاک پشت از دور رقابت ها کنار کشید. نوبت فیل شد، گفت:بنده به نمایندگی از حزب فیلاری فیلینتون که تشکیل شده است ازجنابان فیل ماهی و فیل دریایی،دراینجا حاضر شدم و باید عرض کنم که به نظر اینجانب سلطان جنگل باید یک حیوان درشت جثه و آقازاده باشد تا زیر پای بنده و امثال بنده له نشود!. البته بنده یک گلایه ای هم دارم که اخیراً بر علیه بنده شب نامه پخش کرده اند به این مضمون که من از موش میترسم! ویا بنده را جنگل فروش نامیده اند که هی یاد دیار هندوستان می کنم و آنجا مستغلات دارم،در همین اواخرهم که بنده را با فنجان مقایسه کرده اند. بنده از این قبیل اقداماتِ مذبوحانه شاکی هستم ولی امیدوارم که اگرانتخاب شوم بتوانم بدون هیچ چشمداشتی به امورات رسیدگی کنم!. در پی سخنان فیل،مورچه خوار نیز به نمایندگی از جامعهء بادکشان مقیم گفت: بنده خود بارها با چشمانم دیده ام که جناب فیل چه خدمات ارزنده ای برای جنگل انجام می دادند،بنده خود بارها وقتی با اتوبوس جهانگردی تصادف می کردم دچار یأس فلسفی می شدم ولی این جناب فیل بود که با آن خرطوم گرمشان بنده را مورد لطف و بادکش قرار می دادند و زیر خرطوم من را می گرفتند، بنده به حمایت ایشان از این رقابت کنار می کشم!.حال نوبت به کرگدن بود، او گفت:بنده به عنوان حیوانی که سالها در قوای جنگی جنگل مشغول به نبرد و رزم بوده ام و توانسته ام که به عنوان ژنرالی برسم وبه هر چیز مشرف شوم، اعلام می کنم که بنده با حرفهای جناب کوسه تا حدی موافقم.با تساهل و تسامح نمی توان کاری از پیش برد، باید گازنبُری عمل کنیم و به مواضع دشمن یورش ببریم و در هر جایی که رفتیم قدرت خود را بیان کنیم و از موضع زورمندی حرف بزنیم. ما باید اقداماتِ بی نظیر را در بوتو(بوته!) خفه کنیم!،زیرا همۀ دشمنان می دانند که جنگل ما بسیار غنی است و هرکسی به ما میرسد میگه شما زَر داری!.(احتمالا کرگدن از نژاد نظامیان پاکستانی بوده!).ما باید جنگ های نمایشی شاخ به شاخ و کُشتی گونه را راه بیاندازیم تا همه ببینند و ترس برشان دارد.پس از فرمایشاتِ کرگدن،کانگورو که از گروهِ فشارات و نوسانات بود گفت:من در همینجا اعلام می کنم که همه جوره با جناب ژنرال کرگدن همراه هستیم و در هر دعوا و بزن بزن حاضر میشویم برای بوکس و از شکستن انگشتِ سَبّابه و سر و کلّۀ مهاجمان و مهاجران(!) هم هیچ اِبایی نداریم!.بنده از جانب جناح کیسه داران خود جوش به نفع جناب کرگدن کنار می کشم!(کانگورو در دو جناح عضو بود!).پس از اِفاضاتِ کانگورو،تمساح کمی خود را جابجا کرد و دهان مبارکش را که به زاویۀ صد و سی درجه باز بود و یک پرنده در آن مشغول اورتودنسی بود،بَست و گفت:احسنت بر ژنرال کرگدن!،ایشان بسیار مواضع شفاف و روشنی را اِتِّخاذ نموده اند و به نظر من هم بهتر است که ما از عقایدِ میلیتاریستی ایشان دفاع کرده و روح جنگ را فراموش نکنیم.تنازع بقاءِ ما در جنگیدن است آقایان!.به نظر من سلطان جنگل باید یک حیوان کاریزماتیک و پر قدرت بوده و تاکتیک و ادبیاتِ جنگ طلبانه را خوب بلد باشد!.نوبت به گورکن رسید که این حیوان با خندۀ موذیانه ای مشغلۀ زیاد را بهانه قرار داد و با مارموزی خاصی خود را به حزبِ کرگدن و تمساح وصل کرد و با چند تا چشمکِ ریز و تیز به نفع ایشان از دور رقابتها کنار کشید!.نوبت به عقاب رسید،او با وقار و جذبۀ خاصی گفت:من مدتهاست که از سیاست کناره گیری کرده ام و قصد نداشتم که در این مقوله هم وارد شوم،ولی به اصرار هم حزبان و هم مسلکان بر آن شدم که پنجه آزمایی کنم.سپس نگاه عاقل اندر سفیهی به جمع انداخت و اضافه کرد:من هم با ایدۀ سخنران قبلی موافقم با این تفاوت که به نظر من ما باید خود را آماده کنیم برای تسخیر تمام جنگلهای دنیا!،من میخواهم که حزب نازیسم عقابی را در همۀ جنگل ها پیاده کنم!.من اعلام میکنم که در صورتِ احراز پستِ سلطانی،جنابِ شاهین را وزیر اول(معاون اول) و جنابان باز و قوش را مشاوران خودم قرار میدهم!.پس از سخنان عقاب،بیشتر پرندگان گوشتخوار یکصدا گفتند:های عقاب!.خرس که مشغول خاراندن خود با تنۀ یک درخت بود گفت:.....ادامه دارد!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

زودتر ادامشو ارسال کنید.خیلی جالبه

ناشناس گفت...

خوشم مياد..اين داستانتونو خيلي دوست دارم.منتظر ادامش هستم

ناشناس گفت...

با اينكه قسمت دوم كمي طولاني بود ولي گيرا و بامزه بود.

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!