شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۷

و ناگهان گرجستان شاخ شد!

در حالی که در همه جای جهان صحبت از المپیک و صلح و صفا و صمیمیت و نان خامه ای بود،دقیقا(خیلی خیلی دقیقا!) در همان لحظۀ افتتاح بازی های المپیک،ارتش گرجستان به اوستیای جنوبی حمله کرد.اگر نمی دانید اوستیای جنوبی چیست یا کجاست،باید خدمت شما عرض کنم که نام یک قسمتی بین روسیه و گرجستان است که ادعای استقلال و خود مختاری و جدایی طلبی(اِوا خاک عالم!) دارد و نامش هست اوستیای جنوبی(یه چیزی تو مایه های خراسان جنوبی خودمون!!)عرض میکردم که از این طرف گرجستان به این قسمت نامبرده(منظورم اوستیای جنوبیه بی ادب!) حمله کرده و از آن طرف هم روسیه بیکار ننشسته و به همان قسمت نامبرده(مثل اینکه کتک میخوایا؟!) یورش برده و توپ و تانک و ارتشش را به آنجا گسیل کرده.در همین حال گرجستان روسیه را تهدید کرده که در صورتی که در مناقشاتِ تفلیس و این منطقۀ جدایی طلب مداخله کند بین روسیه و گرجستان جنگ در میگیرد.وقتی این خبر را شنیدم مخصوصا این تهدیدِ مرد افکن و روسیه دغان کُنِ گُرجی ها را،یاد یک جوک قدیمی افتادم به این مضمون که یه روزی یه مورچهِ رفته بود رو گردنِ یه فیل،بقیۀ مورچه ها که از دور این صحنه رو دیدن همگی فریاد بر آوردند که :خَفَش کن،خفش کن،سرشو بگیر چَپَش کن!!...خدا وکیلی این کشورهای همسایۀ ما که سالیان قبل(خیلی خیلی قبل!) جزء کشور ما بودند و از شهرستانهای ایران به حساب میامدند،با اینکه ادعا دارند که خودساز و خود محور هستند و از اول هم کشوری مستقل بودند!،ولی با این ادبیاتشان دارند به ما ثابت میکنند که هنوز خون ایرانی در رگهایشان جاریست و هنوز بطور کامل گذشته و تاریخ خود را فراموش نکرده اند.خدا را چه دیدید،شاید فردا پس فردا،رییس جمهور گرجستان در حالی که موشکهای روسی روی سر ملتش فرود میاید وهی کیلو کیلو جنازه های گُرجی ها را از روی زمین و زیر آوارها و تیر و موشک ها جمع میکنند،می رود پُشتِ تریبون و اعلام میکند که ملت ِ گرجستان شادترین ملتِ دنیا هستند،کافیست شما سَری به پارکها و بوستانهای گرجستان بزنید!!!

هیچ نظری موجود نیست:

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!