من که نمیتوانم با نوشتههایم شما را بخندانم. پس به میدان کاج یا هر میدان خاجگون ِ دیگر در این شهر میروم و رگم را میزنم! شما هم با دیدن خونم صفا میکنید و فیلم میگیرید و جُک میگویید. من هم از دیدن خندههای شما شاد میشوم و میفهمم که چه استادانه دایورت میکنید...
۴ نظر:
ایده جالبی است
لابد پلیس و اورژانس هم نمی آیند و ما چهل و پنج دقیقه می خندیم
ملت خفن جالبی هستیم
همه دم از کنترل احساسات مي زنند اما يکي بايد يادمان مي داد بي احساسي مان را کنترل کنيم
خداییش تکیم ما ایرانیها با این احساساتمون !
ارسال یک نظر