در خیابان که راه میروم، سر به زیر می افکنم و قدمهایم را مراقبت میکنم تا کفشم سوراخ نشود.
نه از ترس میخ...
دلم نمیخواهد تُفهای هموطنانم را لگد کنم.
آنقدر تف میاندازند در خیابان که مجبوری مایو بپوشی!
لامصبها تُفهایشان هم بدجوری اسیدیست و کفش را میسولاخد...!
۱۰ نظر:
حسن عزیزم تف بر روزگار است که از حلقوم مردان و زنان نامراد ناسازگار بیرون می آید و بر دل بیچاره زمین می نشیند. شما را می خوانم و غلو بیش از حدتان برایم قابل درک است.
بنظرم کمی به هجو هزل نزدیک شوید گیرا تر می شود این زهر!
ای گفتی حالا خوبه مراعات ما رو کردی بقیه چیزایی که کف خیابون ریخته رو بهش اشاره نکردی.
خواندیمتان شما نیز ما را بخوانید
پس شما هم به اين مسئله توجه داريد..
درود
به منم سربزن پشيمون نميشي!!! اگه نظري داشتي بگو!!! گرم واستی بگو تبادل لینک کنیم
به نکته ی کلیدی اشاره کردی ها خدایی
آی گفتی
حالا تف که خوبه ترشحات بینی نباشه!!
لعنت به منی که این را سر صبحانه خواندم!
با سلام میدانم که سرتان بسی شلوغ است و دیدار از وبلاگ ما نی نی ها برایتان دشوار!
ولی خوشحال می شویم اگر گذرتان خورد و میخ تو کفشتان نرفت به وبلاگ چپر چلاق من هم سری بزنید ! (آیکون چشمک)
ببخشید اینجا چرا آیکون نداره! آدم افسردگی حاد میگیره..
حيف كه من تف نمي كنم
يه زماني بد جور بازي بودم
حتي دهنم بوي باز مي داد
بوي قليا خيلي بده
صد رحمت به بوي اسيد
ارسال یک نظر