یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۸

تو فكر يك قبرم!

آقاجان ما هر وقت مي خواهيم براي اين ستون طنز بنويسيم و سوژه هاي مختلف را موشكافي نماييم آنقدر دست و دلمان مي لرزد كه نگو! البته اين لرزيدن دست و دل و اينها فقط به اين دليل است كه ما دوست نداريم احدالناسي از دست ما رنجيده شود. خدا شاهد است كه هر وقت بنده در اين ستون با يكي از عزيزان مسئول شوخي مي كنم تا دو روز عذاب وجدان دارم و آنقدر از كرده ام پشيمان مي شوم كه آرزو مي كنم اي كاش دستم مي شكست و اينقدر با اعصاب مسئولان عزيز بازي نمي كردم و خون به دلشان نمي نمودم. اما چه بگويم كه در شش و بش همين افكار دوباره شيطان وارد جلدم مي گردد و گلاب به رويتان دوباره دست به قلم مي برم! خلاصه با تمام اين تفاسير چند روز قبل به خبري برخوردم كه كلا جان مي دهد براي طنزنويسي. آن خبر مربوط به اقدامات اخير شهرداري براي ساماندهي به امور مردگان بود. خوب ما هم وقتي ديديم كه اگر به مرده جماعت گير بدهيم فردا پس فردا برايمان دردسرساز نمي شود تصميم گرفتيم كمي سر به سرشان بگذاريم بالاخره هر چه باشد دستشان از دنيا كوتاه است! طبق برخي از شنيده ها آقاي فاضل مدير عامل بهشت زهرا گفته اند كه قرار شده در آينده نزديك اجساد آقايان با تابوت سبز كمرنگ و اجساد خانم ها هم با تابوت آبي حمل شود. يعني اين سوال پيش مي آيد حالا چرا سبز كمرنگ؟!! و اصلا چرا سبز؟ مگر آقايان شهرداري نمي دانند كه سبز رنگ طبيعت و سرزندگي است پس چرا اين رنگ را براي تابوت ها استفاده مي كنند!؟ آخر عزيز من جان من اگر شما همچين كاري انجام دهيدكه ما هر وقت درختي‘ سبزه اي چيزي مي بينيم ياد مرگ و مير و اينها مي افتيم. اصلا باور كنيد وقتي اين خبر را شنيديم قرمه سبزي هم از گلويمان پايين نمي رود! اصلا چه معني دارد رنگ تابوت آقايان كمرنگ باشد اما رنگ تابوت خانم ها معمولي! پس تساوي حقوق زن و مرد چه مي شود؟!

حتي انتخاب رنگ براي تابوت خانم ها نيز ايجاد مشكل خواهد نمود. آبي هم شد رنگ براي تابوت؟! ببينيد فوتبال ما چقدر رشد كرده كه حتي بحث آبي و قرمزش وارد زمين هاي قبرستان ها شده! از آقايان مسئول بايد پرسيده شود اگر خانمي پرسپوليسي بود و مُرد و خانواده اش هم قرمز دو آتيشه بودنند چگونه مي خواهيد جسد آن خانم را در تابوت آبي قرار دهيد؟! اصلا حتي ممكن است بين حاضريني كه طرفدار تيم آبي هستند و آنهايي كه هوادار قرمزها هستند درگيري پيش بيايد و هي عليه مرده هاي همديگر شعار بدهند. از نظر ما بهتر است رنگ تابوت آقايان را قهوه اي و رنگ تابوت خانم ها را صورتي نمايند! گفته شده كه اين تابوت ها قابل شستشو هستند و احتمالا در آينده نزديك به سيستم تهويه مطبوع و خوشبو كننده مجهز خواهند شد! البته ما اميدواريم مسئولين امر اجازه دهند تا تابوتها پس از شستشو كاملا خشك شود وگرنه حاملين آن بدجوري رنج خواهند كشيد و حتي ممكن است براي برخي از آنها هم سوءتفاهماتي پيرامون مرحوم پيش بيايد! حتي ما پيشنهاد مي كنيم كه درب اين تابوت ها را هم ريموت دار نمايند و با كنترل از راه دور باز و بسته اش كنند تا مشكلي پيرامون كليد و گير نمودن ضامنش پيش نيايد و مرده هاي مردم زا به راه نشوند! حتي مي شود بر روي اين تابوت ها مانيتور نصب نمود و از جنازه به صورت زنده تصوير پخش كرد تا مشايعت كنندگان مجبور نباشند براي ديدن جنازه مدام درب تابوت را باز و بسته كنند تا لولاهايش خراب شود! حتي مي توان از بوق دنده عقب و آژير هم براي آنها استفاده كرد! خلاصه كه ما اميدواريم در آينده نزديك تابوت هاي فول اسپرت و فول آپشن وارد سيستم حمل و نقل مردگان شوند. البته جناب آقاي مدير عامل گفته اند كه اگر قرار باشد مرده ها در تابوت حمل شوند تابوت در آمبولانس قرار نمي گيرد و در آن جا نمي شود. همچنين تغيير آمبولانس ها براي قرار گرفتن تابوت در آنها زمان بر است. پس به احتمال قوي در آينده شاهد پيك موتوريهايي خواهيم بود كه هر كدام يك تابوت و جنازه را ترك موتورشان بسته و به سمت قبرستان در حال حركت هستند. البته خانواده ها مي توانند از وانت بار هم جهت حمل و نقل اجساد استفاده نمايند. خدا وكيلي پشت وانت نشستن خيلي صفا دارد!

مدير عامل بهشت زهرا فرموده اند كه به پيمانكار پيشنهاد داده ايم تا جنازه ها را با بنز و فولكس و تويوتا حمل نمايند. ما هم به آقاي مدير عامل پيشنهاد مي دهيم در صورتي كه پيمانكارها از زير كارشان در رفتند به سرعت در يك مزايده عمومي امتياز مرده كشي را به شركت هاي داراي صلاحيت واگذار نمايند تا همه بفهمند كه اين كار چقدر جدي و سخت است!

آقاي فاضل با اشاره به اينكه مرده ها با كلاس مي شوند گفت اين كارهاي ما نوعي احترام گذاشتن به مرده ها است. بله ايشان درست مي فرمايند. كلا انسانها تا وقتي كه زنده هستند احتياجي به احترام ندارند. اصلا احترام گذاشتن فقط مخصوص مردگان است.(البته آن هم نه هر مرده اي!) حتي براي احترام گذاشتن به مرده ها مي شود براي آنها دكتراي افتخاري صادر نمود و برايشان حساب بانكي با سودهاي بالا باز كرد. جناب آقاي فاضل باز هم فرموده اند كه هر قبر براي شهرداري دو ميليون و 200 هزار تومان هزينه در بر دارد اما هزينه خدمات مردگان فقط 180 هزار تومان است كه شهرداري فقط 60 هزار تومان را دريافت مي كند و بقيه پول يارانه اي است كه براي مُردن در نظر گرفته ايم. خوب ما بسي خوشحال شديم كه لااقل يارانه هاي مُردن مان را حذف ننموده اند و مي توانيم با فراغ بال زير اين همه تورمي كه از هدفمند نمودن يارانه ها به وجود خواهد آمد دست و پا بزنيم و به يارانه مُردن مان دل خوش كنيم البته اميدواريم تا زمان مرگ ما آن را هم حذف ننمايند!

آقاي مدير عامل با اشاره به اينكه شستشو و غسل و كفن و دفن بر عهده شهرداري است گفت بقيه كارهاي مرده را به بخش خصوصي واگذار كرديم. براي ما اين سوال پيش آمد كه منظورشان از بقيه كارهاي مرده كدام كارهاست و حدس زديم كه شايد تجزيه و سوال و جواب و اينها باشد اميدواريم كه بخش خصوصي بتواند به نحو احسن اين كارها را انجام دهد!

ما وقتي اين اخبار را خوانديم به شدت براي مردن غش و ضعف نموديم. چه به خاطر احترام و اكرامش و چه به خاطر بنز سواري و تابوت سواري اش. ما كه در زنده بودنمان نه كلاسي داشتيم و نه احترامي ديديم شايد لااقل در هنگام مردنمان كمي با كلاس شويم و ناكام از دنيا نرويم.

*****

چاپيده شده در روزنامه «فرهنگ آشتي» به تاريخ 26/10/88

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
خیلی باحال بود!
ممنون.

هادی گفت...

ما که حالا حالاها خیال مردن نداریم!!
خاصه هرچقدر هم قرار باشه باکلاس بشیم!
اما خوب تابوت سبزش رو خوب اومه راضیم ازش!!!

دیوونه گفت...

واقعا ما ایرانی ها توی همه چیز تک هستیم. اصلا" کلا زندگی و کارامون طنزه.برا همین توی ایران طنز نوشتن خیلی آسون بنظر میرسه. فکر کنم الان و با اتفاقایی که داره میفته , مردم کشورهای دیگه کشور ما رو بعنوان خنده دار ترین کشور دنیا بحساب بیارن. چقدر همه چیزمون مسخره شده.واقعا جای تاسف داره

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

وقتی كسی نوشته‌ای از من بخواند.....

من كيم؟ اينجا كجاست؟!